بسم الله الرحمن الرحیم
( نمیگفتی هم میشد بالاخره آزادی با گفته ی الله مخالفه! واقعا به این چیزی که نوشتی اعتقاد داری؟ شک دارم... اگه داشتی یه نظامو زیر سوال نمیبردی که تنها نظام واقعا خدایی دنیا هستش ! )
هموطنان عزیز (اونایی که توی آشوبا کشته شدن هموطن نبودن فقط طرفدارای آقای موسوی هموطن تشریف دارن!!)
همانگونه که انتظار میرفت شورای نگهبان، پس از نمایشهایی که توجه هیچکس را جلب نکرد، ( بله با این موافقم نظر بی بی سی و اوباما جلب نشد ولی نظر حداقل 65 میلیون نفر جلب شد!
) و با چشم بستن بر روی انبوه تقلبها و تخلفهای صورت گرفته، ( چند نمونشو عرض میکنم : 1- اضافه کردن حقوق بازنشسته ها 2- کم شدن تورم در یکسال اخیر!!! 3- جلوگیری از خوردن میلیاردها تومان پول که به دهن بعضیا طعم خوشی نداشت! و ... ) سرانجام نتایج دهمین دورة انتخابات ریاست جمهوری را تایید کرد. جشنوارهای که تجدید حیات ملت ما را مژده میداد با تقلب و تخلف از عهدهای اسلام ( بی بند و باری ) و انقلاب با ناگوارترین صحنهها به پایان رسید؛( که ناگوارترینش از نظر شما شکست مفتضحانه
شما با وجود جو سازیهای زیاد بود!) با حمله به خوابگاه دانشجویان،(!!!! توهم!!!) با خونهای ریخته شده،( نیست تو هم عاملشون نبودی!) جوانان کتک خورده ( منظور اوباش و لاتهای آبکشیده بود! ) و مورد اهانت قرار گرفته، صدا و سیمای از انظار جامعه افتاده، قلمهای شکسته،( مخصوصا این قلم شما که دیگه کلم هم نیست!) روزنامههای بسته، با فضای امنیتی کودتاگونه ( !! ) و بیاعتمادی تلخ و گستردة مردم نسبت به نتایج اعلام شده برای انتخابات و دولت ناشی از آن. به زودی گرمای حادثه فرو مینشیند و دستاندرکاران این ماجرا با صورتحساب بلندبالای اشتباهات خود روبرو میشوند. آیا آنان از تحمیل آنچه روی داد سود بردند؟ ( آنها سود نبردند ولی دست طمعکار شما را ... ! )
از این پس ما دولتی خواهیم داشت که از نظر ارتباط با ملت ( منظور ضد انقلاب است؟! ) در ناگوارترین شرایط به سر میبرد و اکثریتی از جامعه، که اینجانب نیز یکی از آنان هستم، (!!! ... این کدوم اکثریت بود که بعد از افتضاحات به وجود آمده در اثر آشوبهای جنابعالی نمیخواست سر به تن شما باشه؟؟!!
) مشروعیت سیاسی آن را نمیپذیرد. دولتی با پشتوانههای ضعیف مردمی ( 65 درصد مردم یعنی ضعیف؟؟؟ اونم حالا نصف 30 درصد بقیه بعد از حوادث اینوری شدن!) و اخلاقی که از او انتظاری جز بیتدبیری، قانونگریزی، عدم شفافیت، تخریب ساختارهای تصمیمگیری و تدوام سیاستهای ویرانگر اقتصادی نداریم، و بیم آن میرود که بر اثر ضعفهای بیشمار ذاتی و عارضیاش در ورطه امتیاز دادن به بیگانگان بیفتد.( از هرکی بپرسه میگه که دوران احمدی نژاد مقتدرانه ترین دوران 200 سال گذشته ایران هست!) این چیزی نیست که ما از آن خرسند باشیم،( صد در صد تو و اربابان خارجیت ناراضی خواهید بود!) بلکه از آن به شدت واهمه داریم.
خطر در پیش است. نظامی که به مدت سیسال به اعتماد مردم متکی بود نمیتواند یک شبه قوای امنیتی را جایگزین این نقطه اتکا کند.( آقای موسوی میدونی توی مخ پوکت چی میگذره؟!! الان تو نظام رو زیر سوال بردی با اون حرف احمقانه ات! تو پیرو خط امام بودی؟؟!!
)این اعتماد لطمات جدی دیده است؛ اگر انکار این واقعیت سودی میرساند، ما نیز با منکران آن همصدا میشدیم، از بس که خطر عظیم است. اگر آنچه انکارش میکنیم واقعا صحت ندارد، چرا به دیگران اجازه اجتماع نمیدهیم تا معلوم شود که چقدر اندکند.( اونوقته که میشه هرکی هرکی! اونوقتم احمدی نژاد باید بیش از 25 میلیون نفر رو میکشید توی خیابونا!!!
)
باید باز گردیم، هنوز دیر نشده است. هنوز میتوان اطمینان آسیب دیدة مردم را بازسازی کرد؛ امنیت نظام ما در گرو چنین کاری است. فرزندان انقلاب را از زندانها آزاد کنید.( فرزندان انقلاب در وسط آشوبا چیکار میکنن؟! ) حبس آنان جز تغذیه غریزه فرافکنی در وجود خود شما فایدهای ندارد. مردم چگونه میتوانند به حکومتی( اینجاست که میگم اصلا شورای نگهبان خیلی کار اشتباهی کرد که تو رو رد صلاحیت نکرد! تو فقط قصد نابودی نرم نظامو داری! البته خیلیا از این آرزوها داشتن اما به گور بردن و خواهند برد
!) اعتماد کنند که دوستان و همکاران و فرزندانش را به صرف توهم در بند میکند؟ چیره کردن فضای امنیتی بر جامعه جز صدمه زدن به عواطف ملت نسبت به نظام اثری نمیگذارد. مطبوعات آزاد مجاری تنفسی یک جامعه سالمند؛ برای ترمیم اعتماد مردم این مجاری را مسدود نکنید.( فقط توی هر دکه توی شهر ما بیش از 5 تا روزنامه بود که داشتن بر علیه احمدی نژاد در حین تبلیغات فعالیت میکردن!! بازم میگه مجاری رو مسدود نکن!!!
بابا مجید دلبندم من تو رو دوست دارم اینو میگم دستی دستی خودتو از نظر سیاسی سوزوندی! پشت سریات هیچی نشدن ولی تو کاملا توی ذهن جمهوری اسلامی مردی!
)
باید به اسلام باز گردیم،( خودم شاهد بودم طرفدارانت چادر یه پیرزن رو کشیدن دم از آزادی نزن و دور اسلامو خط بکش که کاملا معلومه از چه تیره و تباری هستی!) اسلام ناب محمدی(دوم خردادی منظورش بود..!!) که تحجر( اسلام واقعی) را بر نمیتابد و تا قیام قیامت برای معضلات جدید بشریت پاسخهای بکر و نو دارد. به اسلامی باز گردیم که ما را به امانت و راستی فرا خوانده است.
به صداقت بازگردیم. چگونه از مردم میخواهیم ایمانهای مذهبیشان را سرمایه اعتماد به ما قرار دهند در حالی که صراحتا به آنان دروغ گفته میشود؟( آمار پیروزی صد درصد شما هم راست بود فقط مردم تو یه روز عوض شدن... میدونم!)
به خرد بازگردیم.( آخه نداری اگه داشتی خودتو منقرض نمیکردی!) کشوری به عظمت ایران را، با آرمانهایی به بزرگی اهداف انقلاب اسلامی و با دشمنانی به آن سرسختی و کینهتوزی که میشناسیم با دور ریختن سی سال تجربه مدیریتی و انکار ضرورت برنامهریزی و تصمیمات خلقالساعه فردی اداره نمیتوان کرد.
به قانون بازگردیم؛ به قانون اساسی،( تو اون بالا نوشتی که شورای نگهبان قانون اساسی رو قبول نداری! حالا دم از قانون میزنی؟ همین قانون میگه تو حق اعتراض بدون سند به شورای نگهبان نداری! تو حق آشوب نداری و خیلی چیزای دیگه...!) این بزرگترین میثاق ملت. به قوانینی که خود وضع کردهایم پایبند بمانیم و آنها را اجرا کنیم. بدون این کار سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند.
مردم به حکومتی( بازم میگی حکومت! تو نظامو قبول نداری! راستی تو که شورای نگهبانو قبول نداشتی و میدونستی تقلب میشه چرا نامزد شدی؟؟!) اعتماد میکنند که آنان را محرم بداند. چرا باید مهمترین مسائل مملکت از مردم پنهان باشد؟( اولین کسی که مردم رو محرم دونسته آقای احمدی نژاد بود که اون قضایا رو تعریف کرد و تو گفتی نمیزارم دیگه آبروی این کلاه بردارا بره! و در نتیجه چند هزار رای خریدی..!!!!!!!
) محرم دانستن ملت و شفافیت اطلاعات اولین قدم در راه مبارزه با فساد است، حال آن که مردم ما حتی به اندازه خواندن خبرهای چند روزنامه محرم دانسته نمیشوند.
به مردم بازگردیم. چرا هر گره سهلی را با دندانهای امنیتی باز میکنیم؟ چرا به کوچکترین بهانه، هرکسی را از دایره خودیهایمان دور میکنیم؟( چون طرف توی دایره ی اسرائیل تشریف داره!) این یکی بیش از اندازه جوان است، آن یکی بیش از اندازه هنرمند است، آن یکی روشنفکر است، این یکی با ما اختلاف سلیقه دارد، آن یکی دانشجوست، این یکی از کار ما ایراد میگیرد، آن یکی به گروه ما تعلق ندارد، این یکی قدش بلند است، آن یکی خیلی شیکپوش است. آنقدر از دور خود میرانیم تا این که تنها میمانیم. این شیوه انقلاب اسلامی نیست، و شیوه اسلامی نیست که آغوشش را به روی همه باز میکند و به صرف شهادت زبانی، انسانها را در دایر? خود میآورد.( این دو خط به قدری واضح مضخرفه که جوابی نمیخواد و خواننده خود به خود بهش میخنده!!)
چرا باید پس از یک انتخابات سرنوشتساز در معرض چنین خطراتی باشیم، حال آن که انقلاب و نظام ما در آستانة تحصیل بزرگترین دستاوردها بود؟( ببخشید یادم رفت احمدی نژاد آشوبا رو رهبری میکرد!!!)
مردم! ( کی؟؟)
ما راهی دور و در نگاه نخست غیرقابل عبور را در چند ماه کوتاه پشت سر گذاشته بودیم. ما با هم این فاصله را آمدیم؛ از فضایی که به گرد دروغ و تردید و به غبار رمیدنهای گروهی، طبقاتی، خانوادگی و بیننسلی آلوده شده بود، از دورانی که نطفه ناامیدی شروع به رشد کرده بود، زمانی که فاصله مردم از نظامشان روز به روز بیشتر میشد، تا با هم مقدمات انتخابات را به جریانی طولانی از یک تجدید حیات ملی تبدیل کنیم؛ فضایی پر از آشتی، شادی، آگاهی و نشاط، عرصهای که در آن دوستداران نامزدها در حالی که خنده از لبانشان رخت بر نمیبست میتوانستند با یکدیگر به بحث درباره آینده بنشینند ( چون همه صلاح کشور رو فرضا میخواستن ولی اینجا یه طف ماجرا میخواست کشور رو به گند بکشونه!)و آن آزادی فرزانه که انقلاب ما وعدهاش را داده بود تجربه کنند. فضایی که در آن کسی خود را شهروند درجه دوم و غیرخودی با انقلاب و نظام اسلامی نبیند،( ا بازم از حرفهای محمود ما گفتی؟ شما هستین که مردم رو درجه بندی کردین!) و کرد و لر و عرب و بلوچ و ترک و هر قوم دیگر و پیر و جوان و میانسال و هر قشر دیگر و هر صنف دیگر و هر سلیق? دیگر که تا چند ماه پیش خود را بیگانة با سرنوشت کشور میدید همچون عهد نخست جمهوری اسلامی، خویشتن را از نو در دایره صاحبان انقلاب بیابد.
ما با هم آمدیم تا با تجسس در احوال شخصی مردم مخالفت کنیم( پس چرا جنابعالی چنین کاری انجام دادی و گیر دادی به کردان تا اونجور مفتضحانه جلوی تلویزیون خیط بشی و تموم ملت بدونن که روشنفکرتون هم مدرکش تقلبیه!) و از نفرتپراکنی و پروندهسازی بیزاری بجوییم.( پرونده سازی نه پرونده یابی!) با هم آمدیم تا حاکمیت عقل و عشق را توامان داشته باشیم. هم? ما به چهر? رحمانی اسلام رو کردیم و در این رویکرد میراث تمدنی ایران عزیز و بزرگ را تجدید شده دیدیم، تا آنجا که در مساجد شعار ایران، ایران! را با طنینی که هنوز در تکبیرهای شبان? شما شنیده میشود سر دادیم و کسی احساس نکرد که ایران جدای از انقلاب و یا جدای از اسلام است، بلکه اسلام و ایران و انقلاب از تحجر و کهنگی و تعصب و خارجیگری جداست. اسلامی که در ورای تمایزات عقیدتی و طبقاتی و قومی و جنسیتی کرامت انسانها را ارج مینهد و اصل میداند. اسلامی که شوینده هر نوع نابرابری در مقابل قانون و پرچمدار تکریم حقوق شهروندی است.
مردم!
علیرغم آنچه روی داد، ما در این چند ماه آرزوهای بلند و کوششهای خالصان? خود را نباختیم. ما در این میانه مستورهای از تحقق آرمانهایمان را یافتیم و دیدیم که آنچه به دنبال آنیم چقدر خواستنی است و چه نسبت نزدیکی با حقیقت اسلام و انقلاب و هویت ملی ما دارد. این دستاوردی است که هیچکس نمیتواند آن را از ما بستاند. ما با هم سرمایهای اندوختهایم که پشتوانه و بستر حرکتهای آتی ما و فرزندانمان خواهد بود و این خط سبز جوشیده ( لجن فاضلاب خوشرنگتر از این سبز شماست ! )از فطرتهای مردم و واقعیتهای تاریخی کشور و انقلاب همچنان در طول سالها ادامه خواهد یافت تا به مقصد نهایی خود برسد. ما برای حفظ این دستاورد بزرگ همچنان ایستادگی خواهیم کرد.
تمامی تلاشهایی که این روزها در مخالفت با شما صورت میگیرد برای آن است که از ثمربخش بودن اعتراضات قانونی خود ناامید شوید،( مثلا به آتش کشیدن مسجد و البته کشتن دختر و مادری معصوم و ... ! واقعا با چه رویی این حرفها رو میزنی؟؟!) زیرا تا ما ناامید نشویم این دولت از اعتبار واقعی برخوردار نخواهد شد. امید به آینده رساترین اعتراض ماست. به سابقه دیرینه این سرزمین نگاه کنید. در زندگانی ما مردم که از کهنترین تمدنها زاده شدهایم، فراز کنونی جزئی از یک تاریخ طولانی است. ما در جادهای به درازای تاریخ همه بشریت قدم میزنیم. در این جاده چه بسیار ملتها که منقرض شدند و جز داستانی از آنان باقی نماند. آن چیزی که ملت ما را به خلاف آنان و علیرغم سختترین رویدادها زنده نگه داشت امید بود، زیرا آفت این راهپیمایی هزاران ساله ناامیدی است. مردم ما میتوانستند با بدبینی و ناامیدی حوادثی شبیه به آنچه را که در جریان انتخابات گذشته با آن روبرو شدیم پیشبینی کنند و به صحنه نیایند( اگه رفسنجانی پیروز میشد این حرفتو چطوری پس میگرفتی؟!!). آیا آنان اشتباه کردند که به این پیشبینیها اعتنا نکردند؟ نه! آنان به مقتضای روح امیدی که هسته درونی هویت ملی ما را شکل داده و ما را در طول هزارهها زنده نگه داشته است چنین کردند. بهویژه با جوانان میگویم که اگر میخواهید ایرانی باقی بمانید از شعله امید در سینههای خود محافظت کنید، زیرا امید بذر هویت ماست؛ بذری که با نخستین باران شروع به روییدن میکند و جان هرکسی را که هنوز ایرانی باقیمانده است، در هر کجای جهان که بیتوته کرده باشد به اهتزاز در میآورد، تا از نو خود را در سرنوشت این خاک شریک بداند.( رضا پهلوی که مرد از عشق به موسوی!)
امیدی که هویت ما را شکل داده است معطوف به چه چیز است؟ قطعا معطوف به امور غیر واقعی و خرافههای واهی نیست، و الا نمیتوانست ملتی را برای هزاران سال زنده نگه دارد. بلکه این امید معطوف به لطف و فضل الهی است. اگر علاقه به این هویت تاریخی کمترین فاصلهای با اسلام ندارد، به این خاطر است. ما آمده بودیم این علاقه را احیا کنیم. از این هویت خود فاصله نگیریم. شما وظیفه خویش را به درستی انجام دادهاید و غیر ممکن است که لطف خداوند مردمی را که با نیتهای پاک ادای وظیفه میکنند تنها بگذارد.
امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمیگیرد و تنها زمانی در ما تحکیم میشود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد. دستانمان را به سوی یکدیگر دراز کنیم و خانههایمان را قبله قرار دهیم. واجعلوا بیوتکم قبله. به خودتان و دوستان همفکرتان برگردید و این بار هر شهروند محوری باشد برای یک فعالیت مفید سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و منتظرتشویق و کمک دولتی که وجاهت خود را از دست داده است نباشد.
مسئولیت تاریخی ماست که به اعتراض خود ادامه دهیم و از تلاش برای استیفای حقوق مردم دست بر نداریم. مسئولیت دینی ماست که نگذاریم انقلاب و نظام به آنچه اسلام نمیپسندد استحاله بیابد.( این کشور رهبر دارد و شما در این میان کاره ای نیستید! اگه مشکلی باشه رهبری خودشون با بزرگواری رسیدگی میکنند شما زحمت نکش!) مسئولیت انقلابی ماست که اجازه ندهیم حاصل خون صدها هزار شهید( به قرآن همون چند صد هزار شهید طوری تو اون دنیا بر علیهت باشن که کف کنی! فقط این دنیا نیست! اون دنیایی هم هست جناب!) به یک دولت امنیتی تنزل پیدا کند و مستهلک شود. لیکن برای آن که این اعتراض به نتیجهای دلخواه برسد باید چند اصل مهم را رعایت کنیم:
- نظام و انقلاب اسلامی میراث و میوه مبارزات تاریخی دویست ساله شما با استبداد و عقبماندگی است. جمهوری اسلامی نظامیاست که اگر بر اساس عهد نخستین و نسخه اصیلش به اجرا درآید تمامی خواستههای ما را در بر میگیرد. مبادا کسی فریب شعارهای ساختارشکنانه را بخورد. اینجانب قویا با چنین وسوسهای مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسی ما همچنان دارای ظرفیتهای ارزشمند تحقق نایافتهای است که باید با فعالیت همه نخبگان روحانی و دانشگاهی و اندیشمندان کشور اجرای آنها به صورت مطالبهای ملی درآید.( به قول یه نفر : کمی صبر پیشه کنید عشق و حال نزدیک است! اما نشد!!)
به یاد آوریم که ملت ما در انقلاب اسلامی به دلیل عدم انعطاف در قبال خواستههای به حقش، که از زبان امام راحل بیان میشد،( ببینم منظورت همون امامی بود که بهت گفت: (( اگر زحمات چند ساله شما نبود مطمئنا به عنوان خائن به مردم و مملکت به ملت معرفیتان میکردم))!! واقعا پررویی حدی داره!) مجبور به ساختارشکنی گردید. به همه نهادهای تصمیمگیر در نظام توصیه میکنم که چون شورای نگهبان عمل نکنند و مجاری را برای اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زیرا که بسته شدن این راه، تهدید ساختارشکنی را به عنوان تنها بدیل مطرح خواهد کرد، و این بدیلی است که همة ما هزینه سنگین آن را میدانیم و قاطعانه با آن مخالفیم. همچنین تاکید میکنم که تعلل در محقق ساختن آرمانهایی چون قانونگرایی، عدالت، آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، و به ویژه اصول معطل مانده قانون اساسی مشروعیتسوز است.
- اسلام آن پوستین وارونهای نیست که برخی مخالفان شما پوشیدهاند. شیوه آنها این است که هر چیز مقدس و مبارکی را به نفع سلیقه خود مصادره کنند، تا جایی که حتی اگر بتوانند شال سبز شما را هم میستانند.( شال سبز را از عرش به نجاسات کشیدی اوهم جوابت را داد آنهم چه جوابی!!) اسلام راستین نسبتی با ظاهرسازیها و کجاندیشیهای آنان ندارد، بلکه مکتبی رهائیبخش است که اگر به حقیقت و نورانیت آن برسیم دوای تمامی دردهای شخصی و اجتماعی ماست.
- ماجرای ما، هر چقدر تلخ، یک اختلاف خانوادگی است که اگر خامی کنیم و بیگانگان را در آن دخالت دهیم به زودی پشیمان خواهیم شد.( بله کاش عملا روی این حرفت باشی! بی بی سی و وی او ای رو که میشناسی؟!)
- در اعتراض و حرکت اصلاحی و اصولی ما هیچکس نباید صدمه ببیند. ما زمانی در تلاش خود موفق خواهیم بود که ابتکارهای ما برای احقاق حقوقمان تا آن حد اندیشیده شده، کارآمد و در چارچوب قانون باشد که حتی کودکان خردسال و زنان باردار بتوانند در آن شرکت کنند.( شرکت کردند البته با تابوت. چون کشتینشون!)
- ما در برههای و گریوهای از تاریخ کشور خود قرار داریم که راهحل بسیاری از مشکلات ما قانون است. درست است! قانون همیشه بیعیب نیست.( قانون یعنی موسوی! مگه غیر از این است؟!) درست است! قانون عرفی قراردادی اجتماعی است و به مانند هر عهد و پیمانی که انسانها با هم میبندند رعایت آن تنها تا زمانی الزامی است که طرف مقابل نیز به آن پایبند باشد. درست است! مخالف شما قانون اساسی را زیر پا میگذارد، به خلاف نص این میثاق ملی شما را از حق برگزاری اجتماعات محروم میکند، بلکه حتی اگر به نشانه اعتراض پارچهای سبز به دستتان ببندید به رغم اصول متعدد قانون اساسی و قوانین بیشمار عادی، خود آن کسی که مسئول حفظ امنیت است شما را مورد ضرب و شتم قرار میدهد. درست است! متقلبان و دروغگویان تنها به نیت تحمیل منویاتشان در پشت نام قانون سنگر گرفتهاند. لیکن تلاشی که ما وارد آن شدهایم یک مشاجره و تلافیجویی نیست. ما را عصبانیت یا جاهطلبی یا خودپسندی برنیانگیخته است، بلکه حرکت ما اقدامی برای اصلاح و تامین بهروزی کشور است. برای رسیدن به چنین هدفی جا دارد که ما حتی به جسد قانون احترام بگذاریم، زیرا میدانیم که در فردای نزدیک، زمانی که کوششمان به ثمر میرسد، نخستین اصلی که باید آن را نهادینه کنیم پایبندی به قانون است. این شالودهای است که امروز صبورانه میریزیم تا بر رویش بنای رفیع فردایمان را استوار کنیم.( توی این چند خط خیلی خندیدم و البته بگم که باید واسه هر کلمش اشکال میگرفتم واسه همین بیخیال!)
- سرانجام وحدت. همه شما را به برادری دعوت میکنم. پیروزی ما در گرو معاضدت و پیوند با یکدیگر است، و در این یکدیگر تمایزی میان ما و مردمی که به دیگران رای دادهاند نیست. حتی آنانی که اینک رو در روی ما به خشونت متوسل میشوند در اخوت ما شریکند، زیرا ما به دنبال آیندهای هستیم که در آن همان کسی که خواهر و برادرمان را در خیابانها کتک زده است، سعادتمندتر، معنویتر، سالمتر و زیباتر از امروز زندگی کند. رنگ سبزی که ما به عنوان نماد خود انتخاب کردهایم یک معنایش هم این است؛ رنگ سبزی که ما را به اهلبیت نور، اهل بیت راستی، اهلبیت خرد، اهل بیت کرامت و فضیلت پیوند میدهد.( بله دیدم پیوندتان را در خیابانها! رژه های چند صد نفری و دختر و پسرهای...! لا اله الا الله!)
شاید بگویید که با این همه قید و بند دیگر فرجهای برای بیان اعتراض باقی نمانده است. این گمان خامی است که مخالفان سطحیاندیش و افراطی شما در سر دارند. الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. کسانی که در راه خدا میکوشند خداوند آنان را به راههای خود هدایت میکند. به عنوان نمونههایی از این هدایت به یاد آورید که خداوند چگونه آرامش را بر اجتماعات بیکرانةتان مستولی میکرد و یا در خلال آنها ظرفیتهای ذهنی مردم به چه شعارهای نغزی رهنمون میشد. همان خلاقیت همچنان قادر است که با توجه به تمامی این اصول راهکارهایی بکر و موثر پیشپای ما قرار دهد، میدانهای گستردهای برای عمل در مقابل ما بگشاید و تجربیات جدیدی برای آزادیخواهان جهان اندوخته کند.
در ابتدا هدف همه ما از شرکت در انتخابات آن بود که عقلانیت دینی به فضای مدیریت کشور بازگردد، لیکن در میانه مسیر به اهدافی بسیار بلندتر هدایت شدیم. ما در این بین میخواستیم ارکان ذیربط نظام به یاد آورند که در ورای تمامی آنان و ما فوقشان میزانی به نام رای و عزم مردم وجود دارد که آنها نه حق دارند و نه میتوانند آن را نادیده بگیرند. امروز خواست عمومی برای سازوکاری کارآمد جهت انتخابات که در آن اطمینان ملی حاصل شود و دروغ، تقلب و تزویر جایی نداشته باشد، به یک مطالبه انکار ناپذیر مردمی تبدیل شده است. در هر قدمی در آینده تجربه تلخ و مشروعیتزدای جریانات اخیر باید پیشاروی ملت باشد و نباید هیچ فرصتی برای روشنتر شدن ابعاد این دروغ و تقلب بزرگ و پیآمدهای تلخ آن از دست برود.(سرم درد گرفت!)
در ایامی که گذشت شخصیتها و گروههایی به سراغ اینجانب آمدند و خواستار گذشت من از آنچه گذشت شدند.( آره منظور شکست مفتضحانه ات بود!) شاید توجه نمیشد که اینجانب از همان ابتدا از حق شخصی خود گذشته بودم، اما مسئلة انتخابات مسئلة شخصی من نبود و نیست. من نمی توانم بر سر حقوق و آرای پایمال شدة مردم( منظور افرادی که بی بند و باری میخوان! بار میخوان! دیسکو میخوان! مشروب میخوان! دوستی میخوان البته از نوع بدون گشت پلیسیش!) معامله یا مصالحه کنم. مسئله جمهوریت و حتی اسلامیت نظام ماست. اگر در این نقطه ایستادگی نکنیم، دیگر تضمینی نداریم که در آینده با حوادث تلخی نظیر آنچه در انتخابات کنونی گذشت روبرو نباشیم.
گروهی از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آیند و با تشکیل جمعیتی قانونی صیانت از حقوق و آرای پایمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طریق انتشار مدارک و اسناد تقلبها و تخلفهای انجام گرفته و نیز رجوع به محاکم قضایی پیگیری کنند و نتایج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اینجانب نیز به این جمع میپیوندم. این گروه اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی را در دستور کار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در این مرحله مطالبات زیر را دنبال خواهد کرد:
- توقف برخوردهای امنیتی، فوق امنیتی و نظامی با مسائل انتخاباتی و بازگشت کشور به فضای طبیعی سیاسی
- اصلاح قانون انتخابات به نحوی که امکان تکرار تقلبات گسترده را از بین ببرد و بیطرفی نهادهای مجری و ناظر را تضمین کند( ویرایش جمله: اصلاح انتخابات به نحوی که امکان تقلب را به موسوی و دار و دسته اش بدهد!)
- رعایت اصل 27 قانون اساسی در مورد آزادی تجمعات( صد در صد البته با مجوز که مشاهده کردیم نتایجش رو!!)
- آزادی مطبوعات و رفع توقیف از آنها( میشه من توی روزنامه ی خودم به شما فحش پدر و مادر بدم شما هم بگین هیچ مشکلی نیست! اونوقت قانون جنگل میشه!گرچه بازم روزنامه ها آزادترین دورانشون رو دارن سپری میکنن!)
- فعالیت مجدد سایتهای خبری مستقل( منظورش کلم نیوز بود ( قلم اونا!!) یا اون کلمه !!! و صد البته bbc ! حال کردین بالاخره یه کلمه انگلیسی نوشتم تا بگم محجور نیستیم!)
- ممنوعیت مداخلات غیرقانونی دولت در فضای ارتباطی، نظیر اینترنت، پیامهای کوتاه، و جلوگیری از قطع ارتباطات تلفنی و شنود مکالمات مردم و هر گونه تجسس دیگر(دولت نکرده نظام کرده! حالا حرفی داری؟!)
- توقف برخوردهای یکجانبه، افترا، دروغپردازی و اهانت در رسانه رسمی کشور( آخه من که خواستم به اون رسانه هم فحش بگم که جریان آشوبا رو از گردن شما اونور میخواست بندازه!)
- برخورداری از کانالهای مستقل تلویزیونی در خارج و داخل کشور( نوعش مینوشتی خوب بود! رقص و ...!)
- صدور مجوز برای تشکیل جمعیتهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی( نیست الان؟!!)
- آزادی همه دستگیرشدگان سیاسی، ابطال پروندهسازیهای جعلی امنیتی و دخالت ندادن پروندههای جاری در برخورداری آنها از حقوق اجتماعی( این یه مورد رو کور خوندی!! تمام کسانی که پول ملت رو خوردن باید حساب پس بدن!)
در انتها به همه مردم شریف کشورمان، چه آنها که به اینجانب رای دادند و چه آنهایی که به اینجانب رای ندادند، به ویژه کسانی که در حوادث ناگوار هفتههای اخیر صدمه دیدند درود میفرستم. همچنین مقام شهیدانی( منظور همون کسانی بودن که نبودن! نمونشم تلویزیون نشون داد! طرف زنده بود واسش ختم و چهلم میگرفتن!!!) را که به جرم حقخواهی و آزادیطلبی در خون خود غلطیدند ارج مینهم و از خداوند بزرگ برای خانوادههای عزیز آنان طلب صبر و اجر دارم.
میر حسین موسوی( اسمی که از ذهن عموم مردم به زودی پاک خواهد شد! اما اوناییی که آشوبهای شما باعث قتل عزیزانشون شدن از شما نمیگذرن!)
10/4/88
تهیه شده اختصاصی در وبلاگ ((ایران سرای من))
ذکر لطفا با منبع!( به هم احترام بگذاریم و زحماتمان را ژاس بداریم!)