سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رفسنجانی! موسوی رو دوست داری؟؟

ارسال شده توسط مرتضی در 88/4/30:: 2:53 عصر

هاشمی رفسنجانی که در خلال رقابت های انتخاباتی از میرحسین موسوی حمایت می کرد، با سخنرانی خود در روز جمعه نشان داد که وی به‌نظر می رسد که به میرحسین موسوی به عنوان رهبر اپوزیسیون، نزدیک‌تر شده و به وی وفاداراست.

به گزارش رجانیوز به نقل از روزنامه نیویورک‌تایمز،‌ رفسنجانی باکی نداشت که به‌طور مستقیم مخالفت خود را با اعلام پیروزی احمدی نژاد در انتخابات علنی کند.

هاشمی در سخنرانی نمازجمعه خود با به چالش کشیدن نتایج انتخابات و اظهار تردید در آن، به نوعی در لفافه مواضع جمهوری اسلامی را به چالش کشید.

البته هنوز خیلی زود است که بگوییم رفسنجانی به‌طور ناگهانی طرفدار عدالت، حقوق بشر و آزادی شده است.

در تابستان سال 1999، هنگامی که نیروی انتظامی به دانشجویان دانشگاه حمله کرد، وی با ایراد سخنرانی در همین جایگاه نمازجمعه، با حمایت از این اقدام، معترضان را "دشمنان انقلاب" و "حمایت شده‌های خارج از کشور" نامید و از مقابله قوه قهریه علیه آنها حمایت کرد.

در خلال 8 سال ریاست جمهوری وی نیز تعداد زیادی از کمونیست‌ها، قاچاقچیان و بهایی‌ها اعدام شدند.

به‌طور کلی، رفسنجانی از نظر سیاسی دو مرتبه شخصاً ناکام شده است، یک بار که در جریان انتخابات مجلس در سال 2000 میلادی در تهران نفر سی‌ام شد (وی معتقد بود در این آراء تقلب شده است) و یک‌بار دیگر در انتخابات ریاست جمهوری سال 2005، هنگامی که درمقابل احمدی نژاد شکست خورد.

هاشمی رفسنجانی همچنین خواستار آزادی زندانیان بازداشت‌شده در جریان حوادث اخیر شده است.

 


آخرین بیانیه موسوی ( نبینی ضرر کردی!)

ارسال شده توسط مرتضی در 88/4/24:: 2:36 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

( نمیگفتی هم میشد بالاخره آزادی با گفته ی الله مخالفه! واقعا به این چیزی که نوشتی اعتقاد داری؟ شک دارم... اگه داشتی یه نظامو زیر سوال نمیبردی که تنها نظام واقعا خدایی دنیا هستش ! )

هموطنان عزیز (اونایی که توی آشوبا کشته شدن هموطن نبودن فقط طرفدارای آقای موسوی هموطن تشریف دارن!!)

همان‌گونه که انتظار می‌رفت شورای نگهبان، پس از نمایش‌هایی که توجه هیچ‌کس را جلب نکرد، ( بله با این موافقم نظر بی بی سی و اوباما جلب نشد ولی نظر حداقل 65 میلیون نفر جلب شد! ) و با چشم بستن بر روی انبوه تقلب‌ها و تخلف‌های صورت گرفته، ( چند نمونشو عرض میکنم : 1- اضافه کردن حقوق بازنشسته ها 2- کم شدن تورم در یکسال اخیر!!! 3- جلوگیری از خوردن میلیاردها تومان پول که به دهن بعضیا طعم خوشی نداشت! و ... ) سرانجام نتایج دهمین دورة انتخابات ریاست جمهوری را تایید کرد. جشنواره‌ای که تجدید حیات ملت ما را مژده می‌داد با تقلب و تخلف از عهدهای اسلام ( بی بند و باری ) و انقلاب با ناگوارترین صحنه‌ها به پایان رسید؛( که ناگوارترینش از نظر شما شکست مفتضحانه شما با وجود جو سازیهای زیاد بود!) با حمله به خوابگاه دانشجویان،(!!!! توهم!!!) با خون‌های ریخته شده،( نیست تو هم عاملشون نبودی!) جوانان کتک خورده ( منظور اوباش و لاتهای آبکشیده بود! ) و مورد اهانت قرار گرفته، صدا و سیمای از انظار جامعه افتاده، قلم‌های شکسته،( مخصوصا این قلم شما که دیگه کلم هم نیست!) روزنامه‌های بسته، با فضای امنیتی کودتاگونه ( !! ) و بی‌اعتمادی تلخ و گستردة مردم نسبت به نتایج اعلام شده برای انتخابات و دولت ناشی از آن. به زودی گرمای حادثه فرو می‌نشیند و دست‌اندرکاران  این ماجرا با صورت‌حساب بلندبالای اشتباهات خود روبرو می‌شوند. آیا آنان از تحمیل آنچه روی داد سود بردند؟ ( آنها سود نبردند ولی دست طمعکار شما را ... ! )

از این پس ما دولتی خواهیم داشت که از نظر ارتباط با ملت ( منظور ضد انقلاب است؟! ) در ناگوارترین شرایط به سر می‌برد و اکثریتی از جامعه، که اینجانب نیز یکی از آنان هستم، (!!! ... این کدوم اکثریت بود که بعد از افتضاحات به وجود آمده در اثر آشوبهای جنابعالی نمیخواست سر به تن شما باشه؟؟!!  ) مشروعیت سیاسی آن را نمی‌پذیرد. دولتی با پشتوانه‌های ضعیف مردمی ( 65 درصد مردم یعنی ضعیف؟؟؟ اونم حالا نصف 30 درصد بقیه بعد از حوادث اینوری شدن!) و اخلاقی که از او انتظاری جز بی‌تدبیری، قانون‌گریزی، عدم شفافیت، تخریب ساختارهای تصمیم‌گیری و تدوام سیاست‌های ویرانگر اقتصادی نداریم، و  بیم آن می‌رود که بر اثر ضعف‌های بی‌شمار ذاتی و عارضی‌اش در ورطه امتیاز دادن به بیگانگان بیفتد.( از هرکی بپرسه میگه که دوران احمدی نژاد مقتدرانه ترین دوران 200 سال گذشته ایران هست!) این چیزی نیست که ما از آن خرسند باشیم،( صد در صد تو و اربابان خارجیت ناراضی خواهید بود!) بلکه از آن به شدت واهمه داریم.

خطر در پیش است. نظامی که به مدت سی‌سال به اعتماد مردم متکی بود نمی‌تواند یک شبه قوای امنیتی را جایگزین این نقطه اتکا کند.( آقای موسوی میدونی توی مخ پوکت چی میگذره؟!! الان تو نظام رو زیر سوال بردی با اون حرف احمقانه ات! تو پیرو خط امام بودی؟؟!! )این اعتماد لطمات جدی دیده است؛ اگر انکار این واقعیت سودی می‌رساند،  ما نیز با منکران آن هم‌صدا می‌شدیم، از بس که خطر عظیم است. اگر آنچه انکارش می‌کنیم واقعا صحت ندارد، چرا به دیگران اجازه اجتماع نمی‌دهیم تا معلوم شود که چقدر اندکند.( اونوقته که میشه هرکی هرکی! اونوقتم احمدی نژاد باید بیش از 25 میلیون نفر رو میکشید توی خیابونا!!!)

باید باز گردیم، هنوز دیر نشده است. هنوز می‌توان اطمینان آسیب دیدة مردم را بازسازی کرد؛ امنیت نظام ما در گرو چنین کاری است.  فرزندان انقلاب را از زندان‌ها آزاد کنید.( فرزندان انقلاب در وسط آشوبا چیکار میکنن؟! ) حبس آنان جز تغذیه غریزه فرافکنی در وجود خود شما فایده‌ای ندارد. مردم چگونه می‌توانند به حکومتی( اینجاست که میگم اصلا شورای نگهبان خیلی کار اشتباهی کرد که تو رو رد صلاحیت نکرد! تو فقط قصد نابودی نرم نظامو داری! البته خیلیا از این آرزوها داشتن اما به گور بردن و خواهند برد!) اعتماد کنند که دوستان و همکاران و فرزندانش را به صرف توهم در بند می‌کند؟ چیره کردن فضای امنیتی بر جامعه جز صدمه زدن به عواطف ملت نسبت به نظام اثری نمی‌گذارد. مطبوعات آزاد مجاری تنفسی یک جامعه سالمند؛ برای ترمیم اعتماد مردم این مجاری را مسدود نکنید.( فقط توی هر دکه توی شهر ما بیش از 5 تا روزنامه بود که داشتن بر علیه احمدی نژاد در حین تبلیغات فعالیت میکردن!! بازم میگه مجاری رو مسدود نکن!!! بابا مجید دلبندم من تو رو دوست دارم اینو میگم دستی دستی خودتو از نظر سیاسی سوزوندی! پشت سریات هیچی نشدن ولی تو کاملا توی ذهن جمهوری اسلامی مردی!)

باید به اسلام باز گردیم،( خودم شاهد بودم طرفدارانت چادر یه پیرزن رو کشیدن دم از آزادی نزن و دور اسلامو خط بکش که کاملا معلومه از چه تیره و تباری هستی!) اسلام ناب محمدی(دوم خردادی منظورش بود..!!) که تحجر( اسلام واقعی) را بر نمی‌تابد و تا قیام قیامت برای معضلات جدید بشریت پاسخ‌های بکر و نو دارد. به اسلامی باز گردیم که ما را به امانت و راستی فرا خوانده است.

به صداقت بازگردیم. چگونه از مردم می‌خواهیم ایمان‌های مذهبی‌شان را سرمایه اعتماد به ما قرار دهند در حالی که صراحتا به آنان دروغ گفته می‌شود؟( آمار پیروزی صد درصد شما هم راست بود فقط مردم تو یه روز عوض شدن... میدونم!)

به خرد بازگردیم.( آخه نداری اگه داشتی خودتو منقرض نمیکردی!) کشوری به عظمت ایران را، با آرمان‌هایی به بزرگی اهداف انقلاب اسلامی و با دشمنانی به آن سرسختی و کینه‌توزی که می‌شناسیم با دور ریختن سی سال تجربه مدیریتی و انکار ضرورت برنامه‌ریزی و تصمیمات خلق‌الساعه فردی اداره نمی‌‌توان کرد.

به قانون بازگردیم؛ به قانون اساسی،( تو اون بالا نوشتی که شورای نگهبان قانون اساسی رو قبول نداری! حالا دم از قانون میزنی؟ همین قانون میگه تو حق اعتراض بدون سند به شورای نگهبان نداری! تو حق  آشوب نداری و خیلی چیزای دیگه...!) این بزرگترین میثاق ملت. به قوانینی که خود وضع کرده‌ایم پایبند بمانیم و آنها را اجرا کنیم. بدون این کار سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند.

مردم به حکومتی( بازم میگی حکومت! تو نظامو قبول نداری! راستی تو که شورای نگهبانو قبول نداشتی و میدونستی تقلب میشه چرا نامزد شدی؟؟!) اعتماد می‌کنند که آنان را محرم بداند. چرا باید مهم‌ترین مسائل مملکت از مردم پنهان باشد؟( اولین کسی که مردم رو محرم دونسته آقای احمدی نژاد بود که اون قضایا رو تعریف کرد و تو گفتی نمیزارم دیگه آبروی این کلاه بردارا بره! و در نتیجه چند هزار رای خریدی..!!!!!!!  ) محرم دانستن ملت و شفافیت اطلاعات اولین قدم در راه مبارزه با فساد است، حال آن که مردم ما حتی به اندازه خواندن خبرهای چند روزنامه محرم دانسته نمی‌شوند.

به مردم بازگردیم. چرا هر گره سهلی را با دندان‌های امنیتی باز می‌کنیم؟ چرا به کوچکترین بهانه،‌ هرکسی را از دایره خود‌ی‌های‌مان دور می‌کنیم؟( چون طرف توی دایره ی اسرائیل تشریف داره!) این یکی بیش از اندازه جوان است، آن یکی بیش‌ از اندازه هنرمند است، آن یکی روشنفکر است، این یکی با ما اختلاف سلیقه دارد، آن یکی دانشجوست، این یکی از کار ما ایراد می‌گیرد، آن یکی به گروه ما تعلق ندارد، این یکی قدش بلند است، آن یکی خیلی شیک‌پوش است. آن‌قدر از دور خود می‌رانیم تا این که تنها می‌مانیم. این شیوه انقلاب اسلامی نیست، و شیوه اسلامی نیست که آغوشش را به روی همه باز می‌کند و به صرف شهادت زبانی، انسان‌ها را در دایر? خود می‌آورد.( این دو خط به قدری واضح مضخرفه که جوابی نمیخواد و خواننده خود به خود بهش میخنده!!)

چرا باید پس از یک انتخابات سرنوشت‌ساز در معرض چنین خطراتی باشیم، حال آن که انقلاب و نظام ما در آستانة تحصیل بزرگترین دستاوردها بود؟( ببخشید یادم رفت احمدی نژاد آشوبا رو رهبری میکرد!!!)

مردم! ( کی؟؟)

ما راهی دور و در نگاه نخست غیرقابل عبور را در چند ماه کوتاه پشت سر گذاشته بودیم. ما با هم این فاصله را آمدیم؛ از فضایی که به گرد دروغ و تردید و به غبار رمیدن‌های گروهی، طبقاتی، خانوادگی و بین‌نسلی آلوده شده بود، از دورانی که نطفه نا‌امیدی شروع به رشد کرده بود، زمانی که فاصله مردم از نظامشان روز  به روز بیشتر می‌شد، تا با هم مقدمات انتخابات را به جریانی طولانی از یک تجدید حیات ملی تبدیل کنیم؛ فضایی پر از آشتی، شادی، آگاهی و نشاط، عرصه‌ای که در آن دوستداران نامزدها در حالی که خنده از لبانشان رخت بر نمی‌بست می‌توانستند با یکدیگر به بحث درباره آینده بنشینند ( چون همه صلاح کشور رو فرضا میخواستن ولی اینجا یه طف ماجرا میخواست کشور رو به گند بکشونه!)و آن آزادی فرزانه که انقلاب ما وعده‌اش را داده بود تجربه کنند. فضایی که در آن کسی خود را شهروند درجه دوم و غیرخودی  با انقلاب و نظام اسلامی نبیند،( ا  بازم از حرفهای محمود ما گفتی؟ شما هستین که مردم رو درجه بندی کردین!) و کرد و لر و عرب و بلوچ و ترک و هر قوم دیگر و پیر و جوان و میانسال و هر قشر دیگر و هر صنف دیگر و هر سلیق? دیگر که تا چند ماه پیش خود را بیگانة با سرنوشت کشور می‌دید همچون عهد نخست جمهوری اسلامی، خویشتن را از نو در دایره صاحبان انقلاب بیابد. 

ما با هم آمدیم تا با تجسس در احوال شخصی مردم مخالفت کنیم( پس چرا جنابعالی چنین کاری انجام دادی و گیر دادی به کردان تا اونجور مفتضحانه جلوی تلویزیون خیط بشی و تموم ملت بدونن که روشنفکرتون هم مدرکش تقلبیه!) و از نفرت‌پراکنی و پرونده‌سازی بیزاری بجوییم.( پرونده سازی نه پرونده یابی!) با هم آمدیم تا حاکمیت عقل و عشق را توامان داشته باشیم. هم? ما به چهر? رحمانی اسلام رو کردیم و در این رویکرد میراث تمدنی ایران عزیز و بزرگ را تجدید شده دیدیم، تا آنجا که در مساجد شعار ایران، ایران! را با طنینی که هنوز در تکبیرهای شبان? شما شنیده می‌شود سر دادیم و کسی احساس نکرد که ایران جدای از انقلاب و یا جدای از اسلام است، بلکه اسلام و ایران و انقلاب از تحجر و کهنگی و تعصب و خارجی‌گری جداست. اسلامی که در ورای تمایزات عقیدتی و طبقاتی و قومی و جنسیتی کرامت انسان‌ها را ارج می‌نهد و اصل می‌داند. اسلامی که شوینده هر نوع نابرابری در مقابل قانون و پرچمدار تکریم حقوق شهروندی است.  

مردم!

علیرغم آنچه روی داد، ما در این چند ماه آرزوهای بلند و کوشش‌های خالصان? خود را نباختیم. ما در این میانه مستوره‌ای از تحقق آرمان‌هایمان را یافتیم و دیدیم که آنچه به‌ دنبال آنیم چقدر خواستنی است و چه نسبت نزدیکی با حقیقت اسلام و انقلاب و هویت ملی ما دارد. این دستاوردی است که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را از ما بستاند. ما با هم سرمایه‌ای اندوخته‌ایم که پشتوانه و بستر حرکت‌های آتی ما و فرزندانمان خواهد بود و این خط سبز جوشیده ( لجن فاضلاب خوشرنگتر از این سبز شماست ! )از فطرت‌های مردم و واقعیت‌های تاریخی کشور و انقلاب  همچنان در طول سال‌ها  ادامه خواهد یافت تا به مقصد نهایی خود برسد. ما برای حفظ این دستاورد بزرگ همچنان ایستادگی خواهیم کرد.

تمامی تلاش‌هایی که این روزها در مخالفت با شما صورت می‌گیرد برای آن است که از ثمربخش بودن اعتراضات قانونی خود ناامید شوید،( مثلا به آتش کشیدن مسجد و البته کشتن دختر و مادری معصوم و ... ! واقعا با چه رویی این حرفها رو میزنی؟؟!) زیرا تا ما ناامید نشویم این دولت از اعتبار واقعی برخوردار نخواهد شد. امید به آینده رساترین اعتراض ماست.  به سابقه دیرینه این سرزمین نگاه کنید. در زندگانی ما مردم که از کهن‌ترین تمدن‌ها زاده شده‌ایم، فراز کنونی جزئی از یک تاریخ طولانی است. ما در جاده‌ای به درازای تاریخ همه بشریت قدم می‌زنیم. در این جاده چه بسیار ملت‌ها که منقرض شدند و جز داستانی از آنان باقی نماند. آن چیزی که ملت ما را به خلاف آنان و علیرغم سخت‌ترین رویدادها زنده نگه داشت امید بود، زیرا آفت این راهپیمایی هزاران ساله ناامیدی است. مردم ما می‌توانستند با بدبینی و ناامیدی حوادثی شبیه به آنچه را که در جریان انتخابات گذشته با آن روبرو شدیم پیش‌بینی کنند و به صحنه نیایند( اگه رفسنجانی پیروز میشد این حرفتو چطوری پس میگرفتی؟!!). آیا آنان اشتباه کردند که به این پیش‌بینی‌ها اعتنا نکردند؟ نه! آنان به مقتضای روح امیدی که هسته درونی هویت ملی ما را شکل داده و ما را در طول هزاره‌ها زنده نگه‌ داشته است چنین کردند. به‌ویژه با جوانان می‌گویم که اگر می‌خواهید ایرانی باقی بمانید از شعله امید در سینه‌های خود محافظت کنید، زیرا امید بذر هویت ماست؛ بذری که با نخستین باران شروع به روییدن می‌کند و جان هرکسی را که هنوز ایرانی باقیمانده است، در هر کجای جهان که بیتوته کرده باشد به اهتزاز در می‌آورد، تا از نو خود را در سرنوشت این خاک شریک بداند.( رضا پهلوی که مرد از عشق به موسوی!)

 امیدی که هویت ما را شکل داده است معطوف به چه چیز است؟ قطعا معطوف به امور غیر واقعی و خرافه‌های واهی نیست، و الا نمی‌توانست ملتی را برای هزاران سال زنده نگه دارد. بلکه این امید معطوف به لطف و فضل الهی است. اگر علاقه به این هویت تاریخی کمترین فاصله‌ای با اسلام ندارد، به این خاطر است.  ما آمده بودیم این علاقه را احیا کنیم. از این هویت خود فاصله نگیریم. شما وظیفه خویش را به درستی انجام داده‌اید و غیر ممکن است که لطف خداوند مردمی را که با نیت‌های پاک ادای وظیفه می‌کنند تنها بگذارد.

امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمی‌گیرد و تنها زمانی در ما تحکیم می‌شود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد. دستانمان را به سوی یکدیگر دراز کنیم و خانه‌هایمان را قبله قرار دهیم. واجعلوا بیوتکم قبله. به خودتان و دوستان همفکرتان برگردید و این بار هر شهروند محوری باشد برای یک فعالیت مفید سیاسی،‌ اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و منتظرتشویق و کمک دولتی که وجاهت خود را از دست داده است نباشد.

مسئولیت تاریخی ماست که به اعتراض خود ادامه دهیم و از تلاش برای استیفای حقوق مردم دست بر نداریم. مسئولیت دینی ماست که نگذاریم انقلاب و نظام به آنچه اسلام نمی‌پسندد استحاله بیابد.( این کشور رهبر دارد و شما در این میان کاره ای نیستید! اگه مشکلی باشه رهبری خودشون با بزرگواری رسیدگی میکنند شما زحمت نکش!) مسئولیت انقلابی ماست که اجازه ندهیم حاصل خون صدها هزار شهید( به قرآن همون چند صد هزار شهید طوری تو اون دنیا بر علیهت باشن که کف کنی! فقط این دنیا نیست! اون دنیایی هم هست جناب!) به یک دولت امنیتی تنزل پیدا کند و مستهلک شود. لیکن برای آن که این اعتراض به نتیجه‌ای دلخواه برسد باید چند اصل مهم را رعایت کنیم:

- نظام و انقلاب اسلامی میراث و میوه مبارزات تاریخی دویست‌ ساله شما با استبداد و عقب‌ماندگی است. جمهوری اسلامی نظامی‌است که اگر بر اساس عهد نخستین و نسخه‌ اصیلش به اجرا درآید تمامی خواسته‌های ما را در بر می‌گیرد. مبادا کسی فریب شعارهای ساختارشکنانه را بخورد. اینجانب قویا با چنین وسوسه‌ای مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسی ما همچنان دارای ظرفیت‌های ارزشمند تحقق نایافته‌ای است که باید با فعالیت همه نخبگان روحانی و دانشگاهی و اندیشمندان کشور اجرای آنها به صورت مطالبه‌ای ملی درآید.( به قول یه نفر : کمی صبر پیشه کنید    عشق و حال نزدیک است! اما نشد!!)

به یاد آوریم که ملت ما در انقلاب اسلامی به دلیل عدم انعطاف در قبال خواسته‌های به حقش، که از زبان امام راحل بیان می‌شد،( ببینم منظورت همون امامی بود که بهت گفت: (( اگر زحمات چند ساله شما نبود مطمئنا به عنوان خائن به مردم و مملکت به ملت معرفیتان میکردم))!! واقعا پررویی حدی داره!) مجبور به ساختارشکنی گردید.  به همه نهادهای تصمیم‌گیر در نظام توصیه می‌کنم که چون شورای نگهبان عمل نکنند و مجاری  را برای اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زیرا که بسته شدن این راه، تهدید ساختارشکنی را به عنوان تنها بدیل مطرح خواهد کرد، و این بدیلی است که همة ما هزینه سنگین آن را می‌دانیم و قاطعانه با آن مخالفیم. همچنین تاکید می‌کنم که تعلل در محقق ساختن آرمان‌هایی چون قانون‌گرایی، عدالت، آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، و به ویژه اصول معطل مانده قانون اساسی مشروعیت‌سوز است.

- اسلام آن پوستین وارونه‌ای نیست که برخی مخالفان شما پوشیده‌اند. شیوه آنها این است که هر چیز مقدس و مبارکی را به نفع سلیقه خود مصادره کنند، تا جایی که حتی اگر بتوانند شال سبز شما را هم می‌ستانند.( شال سبز را از عرش به نجاسات کشیدی اوهم جوابت را داد آنهم چه جوابی!!) اسلام راستین نسبتی با ظاهرسازی‌ها و کج‌اندیشی‌های آنان ندارد، بلکه مکتبی رهائی‌بخش است که اگر به حقیقت و نورانیت آن برسیم دوای تمامی دردهای شخصی و اجتماعی ماست.

- ماجرای ما، هر چقدر تلخ، یک اختلاف خانوادگی است که اگر خامی کنیم و بیگانگان را در آن دخالت دهیم به زودی پشیمان خواهیم شد.( بله کاش عملا روی این حرفت باشی! بی بی سی  و  وی او ای  رو که میشناسی؟!)

- در اعتراض و حرکت اصلاحی و اصولی ما هیچ‌کس نباید صدمه ببیند. ما زمانی در تلاش خود موفق خواهیم بود که ابتکارهای ما برای احقاق حقوقمان تا آن حد اندیشیده شده، کارآمد و در چارچوب قانون باشد که حتی کودکان خردسال و زنان باردار بتوانند در آن شرکت کنند.( شرکت کردند البته با تابوت. چون کشتینشون!)

- ما در برهه‌ای و گریوه‌ای از تاریخ کشور خود قرار داریم که راه‌حل بسیاری از مشکلات‌ ما قانون است. درست است! قانون همیشه بی‌عیب نیست.( قانون یعنی موسوی! مگه غیر از این است؟!) درست است! قانون عرفی قراردادی اجتماعی است و به مانند هر عهد و پیمانی که انسان‌ها با هم می‌بندند رعایت آن تنها تا زمانی الزامی است که طرف مقابل نیز به آن پایبند باشد. درست است! مخالف شما قانون‌ اساسی را زیر پا می‌گذارد، به خلاف نص این میثاق ملی  شما را از حق برگزاری اجتماعات محروم می‌کند، بلکه حتی اگر به نشانه اعتراض پارچه‌ای سبز به دستتان ببندید به رغم اصول متعدد قانون اساسی و قوانین بی‌شمار عادی، خود آن کسی که مسئول حفظ امنیت است شما را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد. درست است!  متقلبان و دروغگویان تنها به نیت تحمیل منویاتشان در پشت نام قانون سنگر گرفته‌اند. لیکن تلاشی که ما وارد آن شده‌ایم یک مشاجره و تلافی‌جویی نیست. ما را عصبانیت یا جاه‌طلبی یا خودپسندی برنیانگیخته است، بلکه حرکت ما اقدامی برای اصلاح و تامین بهروزی کشور است. برای رسیدن به چنین هدفی جا دارد که ما حتی به جسد قانون احترام بگذاریم، زیرا می‌دانیم که در فردای نزدیک، زمانی که کوشش‌مان به ثمر می‌رسد، نخستین اصلی که باید آن را نهادینه کنیم پایبندی به قانون است.  این شالوده‌ای است که امروز صبورانه می‌ریزیم تا بر رویش بنای رفیع فردایمان را استوار کنیم.( توی این چند خط خیلی خندیدم و البته بگم که باید واسه هر کلمش اشکال میگرفتم واسه همین بیخیال!)

- سرانجام وحدت. همه شما را به برادری دعوت می‌کنم. پیروزی ما در گرو معاضدت و پیوند با یکدیگر است، و در این یکدیگر تمایزی میان ما و مردمی که به دیگران رای داده‌اند نیست. حتی آنانی که اینک رو در روی ما به خشونت متوسل می‌شوند در اخوت ما شریکند، زیرا ما به دنبال آینده‌ای هستیم که در آن همان کسی که خواهر و برادرمان را در خیابان‌ها کتک زده است، سعادتمندتر، معنوی‌تر، سالم‌تر و زیباتر از امروز زندگی کند.  رنگ سبزی که ما به عنوان نماد خود انتخاب کرده‌ایم یک معنایش هم این است؛ رنگ سبزی که ما را به اهل‌بیت نور، اهل بیت راستی، اهل‌بیت خرد، اهل بیت کرامت و فضیلت پیوند می‌دهد.( بله دیدم پیوندتان را در خیابانها! رژه های چند صد نفری و دختر و پسرهای...! لا اله الا الله!)

شاید بگویید که با این همه قید و بند دیگر فرجه‌ای برای بیان اعتراض باقی نمانده است. این گمان خامی است که مخالفان سطحی‌اندیش و افراطی شما در سر دارند. الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. کسانی که در راه خدا می‌کوشند خداوند آنان را به راه‌های خود هدایت می‌کند. به عنوان نمونه‌هایی از این هدایت به یاد آورید که خداوند چگونه آرامش را بر اجتماعات بی‌کرانة‌تان مستولی می‌کرد و یا در خلال آنها ظرفیت‌های ذهنی مردم به چه شعارهای نغزی رهنمون می‌شد. همان خلاقیت همچنان قادر است که با توجه به تمامی این اصول راه‌کارهایی بکر و موثر پیش‌پای ما قرار دهد، میدان‌های گسترده‌ای برای  عمل در مقابل‌ ما بگشاید و تجربیات جدیدی برای آزادیخواهان جهان اندوخته کند.

در ابتدا هدف همه ما از شرکت در انتخابات آن بود که عقلانیت دینی به فضای مدیریت کشور بازگردد، لیکن در میانه مسیر به اهدافی بسیار بلندتر هدایت شدیم. ما در این بین می‌خواستیم ارکان ذیربط نظام به یاد آورند که در ورای تمامی آنان و ما فوقشان میزانی به نام رای و عزم مردم وجود دارد که آنها نه حق دارند و نه می‌توانند آن را نادیده بگیرند. امروز خواست عمومی برای سازوکاری کارآمد جهت انتخابات که در آن اطمینان ملی حاصل شود و دروغ، تقلب و تزویر جایی نداشته باشد، به یک مطالبه انکار ناپذیر مردمی تبدیل شده است. در هر قدمی در آینده تجربه تلخ و مشروعیت‌‌زدای جریانات اخیر باید پیشاروی ملت باشد و نباید هیچ فرصتی برای روشن‌تر شدن ابعاد این دروغ و تقلب بزرگ و پی‌آمدهای تلخ آن از دست برود.(سرم درد گرفت!)

در ایامی که گذشت شخصیت‌ها و گروه‌هایی به سراغ اینجانب آمدند و خواستار گذشت من از آنچه گذشت شدند.( آره منظور شکست مفتضحانه ات بود!) شاید توجه نمی‌شد که اینجانب از همان ابتدا از حق شخصی خود گذشته بودم، اما  مسئلة انتخابات مسئلة شخصی من نبود و نیست. من نمی توانم بر سر حقوق و آرای پایمال شدة مردم( منظور افرادی که بی بند و باری میخوان! بار میخوان! دیسکو میخوان! مشروب میخوان! دوستی میخوان البته از نوع بدون گشت پلیسیش!) معامله یا مصالحه کنم. مسئله جمهوریت و حتی اسلامیت نظام ماست. اگر در این نقطه ایستادگی نکنیم، دیگر تضمینی نداریم که در آینده با حوادث تلخی نظیر آنچه در انتخابات کنونی گذشت روبرو نباشیم.

گرو‌هی از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آیند و  با تشکیل جمعیتی قانونی صیانت از حقوق و آرای پایمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طریق انتشار مدارک و اسناد تقلب‌ها و تخلف‌های انجام گرفته و نیز رجوع به محاکم قضایی پیگیری کنند و نتایج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اینجانب نیز به این جمع می‌پیوندم. این گروه اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی را در دستور کار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در این مرحله مطالبات زیر را دنبال خواهد کرد:

- توقف برخوردهای امنیتی، فوق امنیتی و نظامی با مسائل انتخاباتی و بازگشت کشور به فضای طبیعی سیاسی

- اصلاح قانون انتخابات به نحوی که امکان تکرار تقلبات گسترده را از بین ببرد و بی‌طرفی نهادهای مجری و ناظر را تضمین کند( ویرایش جمله: اصلاح انتخابات به نحوی که امکان تقلب را به موسوی و دار و دسته اش بدهد!)

- رعایت اصل 27 قانون اساسی در مورد آزادی تجمعات( صد در صد البته با مجوز که مشاهده کردیم نتایجش رو!!)

- آزادی مطبوعات و رفع توقیف از آنها( میشه من توی روزنامه ی خودم به شما فحش پدر و مادر بدم شما هم بگین هیچ مشکلی نیست! اونوقت قانون جنگل میشه!گرچه بازم روزنامه ها آزادترین دورانشون رو دارن سپری میکنن!)

- فعالیت مجدد سایت‌های خبری مستقل( منظورش کلم نیوز بود ( قلم اونا!!) یا اون کلمه !!! و صد البته bbc ! حال کردین بالاخره یه کلمه انگلیسی نوشتم تا بگم محجور نیستیم!)

- ممنوعیت مداخلات غیرقانونی دولت در فضای ارتباطی، نظیر اینترنت، پیام‌های کوتاه، و جلوگیری از  قطع ارتباطات تلفنی و شنود مکالمات مردم و هر گونه تجسس دیگر(دولت نکرده نظام کرده! حالا حرفی داری؟!)

- توقف برخوردهای یک‌جانبه، افترا، دروغ‌پردازی و اهانت در رسانه رسمی کشور( آخه من که خواستم به اون رسانه هم فحش بگم که جریان آشوبا رو از گردن شما اونور میخواست بندازه!)

- برخورداری از کانال‌های مستقل تلویزیونی در خارج و داخل کشور( نوعش مینوشتی خوب بود! رقص و ...!)

- صدور مجوز برای تشکیل جمعیت‌های سیاسی،‌ فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی( نیست الان؟!!)

- آزادی همه دستگیرشدگان سیاسی، ابطال پرونده‌سازی‌های جعلی امنیتی و دخالت ندادن پرونده‌های جاری در برخورداری آنها از حقوق اجتماعی( این یه مورد رو کور خوندی!! تمام کسانی که پول ملت رو خوردن باید حساب پس بدن!)

در انتها به همه مردم شریف کشورمان، چه آنها که به اینجانب رای دادند و چه آنهایی که به اینجانب رای ندادند،  به ویژه  کسانی که در حوادث ناگوار هفته‌های اخیر صدمه دیدند درود می‌فرستم. همچنین مقام  شهیدانی( منظور همون کسانی بودن که نبودن! نمونشم تلویزیون نشون داد! طرف زنده بود واسش ختم و چهلم میگرفتن!!!) را که به جرم حق‌خواهی و آزادی‌طلبی در خون خود غلطیدند ارج می‌نهم و از خداوند بزرگ برای  خانواده‌های عزیز آنان طلب صبر و اجر دارم. 

                                                                                                میر حسین موسوی( اسمی که از ذهن عموم مردم به زودی پاک خواهد شد! اما اوناییی که آشوبهای شما باعث قتل عزیزانشون شدن از شما نمیگذرن!)

                                                                                                    10/4/88

 

 

تهیه شده اختصاصی در وبلاگ ((ایران سرای من))

ذکر لطفا با منبع!( به هم احترام بگذاریم و زحماتمان را ژاس بداریم!)


شرح کامل و توضیح در مورد انقلاب مخملی

ارسال شده توسط مرتضی در 88/4/24:: 1:7 صبح

مروری بر انقلاب سبز مخملین!

انقلاب سبزاتفاقات رخ داده پس از انتخابات دهم از مو.اضع شگفت آور میر حسین موسوی گرفته تا لشکر کشی های خیابانی وی و هوادارانش از یک سو و تحرکات وسیع کشورهای غربی و گروهای ضدانقلاب خارج نشین همه و همه از نوعی رویداد تأمل برانگیز حکایت دارد.

میرحسین موسوی با صدور اطلاعیه هایی مبنی بر ضرورت ابطال انتخابات، از هواداران درخواست کرد که با تداوم موج عقلانیت سبز به مبارزه با نتیجه ی انتخابات برخیزند. به دنبال برپایی راهپیمایی ها و تجمعات اعتراض آمیز، در تهران و برخی از شهرهای کشور موجی از اغتشاشات و آشوب های خیابانی که همراه با تخریب و آتش زدن اموال عمومی و شخصی بود به راه افتاد. سوال اساسی در قبال این اعتراضات و اغتشاشات به ماهیت این اعتراضات و اغتشاشات برمی گردد. آیا می توان حوادث و وقایع رخ داده را براساس یک سناریوی از قبل طراحی شده در چارچوب انقلاب های مخملی تحلیل نمود؟ این نوشتار به اختصار به بررسی این موضوع می پردازد.

انقلاب مخملی چیست؟

انقلاب مخملی یا انقلاب رنگی نوعی دگرگونی سیاسی بدون خونریزی است که تاکنون در چندین کشور از بلوک شرق و شوروی سابق رخ داده است. براساس این انقلاب ها، حکومت های باقی مانده از دوران کمونیسم و وابسته به روسیه، جای خود را به حکومت های کاملاً طرفدار غرب داده اند. استفاده مخالفین از یک رنگ خاص در تجمعات و اعتراضات خیابانی سبب گردید تا این انقلاب ها به انقلاب های مخملی یا رنگی معروف گردد.

ادامه مطلب...

کروبی : دارای آیکیوی در حد اسفنج دریایی!!!

ارسال شده توسط مرتضی در 88/4/24:: 1:4 صبح

شیخ اصلاحات که در دادن بیانیه گوی سبقت را از موسوی ربوده، اخیرا نامه‌ای خطاب به رئیس قوه قضائیه مرقوم فرموده که از سیر تا پیازش را روزنامه اعتماد ملی چاپ کرده. کروبی در بخشی از این نامه آورده: «ممکن است که کروبی را هم به دیار فانی بفرستند اما ملت زنده می‌ماند و حق خود را می‌گیرد».

ما نه که مناظره کروبی و احمدی‌نژاد را دیده بودیم تا به حال خیال می‌کردیم شیخ اصلاحات، فقط عربی‌اش ضعیف است، نگو فارسی را هم همچین درست و حسابی بلد نیست. اینکه حالا یکی بعد از یک عمر «ضرب زید» خواندن، نداند که «عربی» به خلیج برمی‌گردد یا به دول خیلی بد است، از آن بدتر این است که آدم معنای دیار باقی و دیار فانی را نداند.

فرق فانی را با باقی نداند. ببین شیخ! یکی می‌خواهد بمیرد، می‌گویند یارو از دیار فانی به دیار باقی رفته. یعنی از این دنیا یک تک پا رفته آن دنیا. یعنی فاتحه! حالا این دنیا می‌شود دیار فانی، آن دنیا می‌شود دیار باقی. پس به آخرت می‌گویند دیار باقی. ما الان در کدام دیاریم؟ در دیار فانی. چرا؟ چون هنوز در این دنیا هستیم، خب! حالا آمدیم و رفتیم آن دنیا. ما در اصل رفته‌ایم به دیار باقی. با این حساب شما اگر الان قرار باشد به جایی بروید، آن دیار، دیار باقی است، چرا که شما همین الان که دارید زندگی می‌کنید در دیار فانی هستید. آدم از دیار فانی به دیار فانی که نمی‌رود. می‌رود دیار باقی. البته این لامصب حفظ کردنش آنقدرها هم سخت نیست. باید آن را شرطی کرد. بچه‌ها هم این را می‌دانند که دیار فانی یا دار فانی به همین دنیا می‌گویند. یعنی اگر شما هر جا از شهرام جزایری پول گرفتید، آنجا دیار فانی است. در دیار باقی از این خبرها نیست. آن دیار فانی بود که می‌شد 300 میلیون از شهرام جزایری پول گرفت. یعنی هر وقت یادتان رفت، فوری یاد شهرام جزایری بیفتید. شهرام می‌شود دیار فانی، آخرت می‌شود دیار باقی. حالا می‌خواهم ببینم به عمادالدین باقی می‌شود گفت عمادالدین فانی؟ فانی، فانی است، باقی، باقی است.

شمس‌الواعظین هم شمس‌الواعظین است. مهاجرانی هم الان در لندن است. البته هیچ بعید نیست جناب کروبی به سایر زبان‌ها به جز عربی و فارسی مسلط باشد. شاید انگلیسی شیخ اصلاحات قوی باشد. شاید اسپانیولی را حرف می‌زند مثل بلبل. حالا یکی فارسی و عربی‌اش یک مقدار مشکل دارد، به جایش می‌بینی ایتالیایی را از مالدینی بهتر حرف می‌زند. وانگهی! تو به صد زبان زنده دنیا مسلط باشی، نتوانی 300 میلیون از شهرام جزایری پول بگیری، به درد جرز لای دیوار هم نمی‌خوری. اصلا تو دیکشنری متحرک؛ به چه درد می‌خورد؟ حالا هزاری هم فرق میان دیار باقی با دیار فانی را بدانی. فکر نان کن که خربزه آب است. مردی برو یک دوست ردیف کن که 300 میلیون از او به تو بماسد. حالا از دیار باقی می‌خواهی به دیار فانی بروی، از باقی به فانی می‌خواهی بروی، نمی‌دانی اصلا از کدام طرف بروی، فکرش را هم نکن!


ایرانیها به چه چیزی رای دادند؟

ارسال شده توسط مرتضی در 88/4/24:: 1:1 صبح

مجتبی زارعی*

اکنون دو چشم انداز رشد و ترقی ایران و امریکا در برابر دیدگان جهانیان خود نمایی می کند. اینکه چرا در این گفتار صرفاً بر راههای رشد در ایران و امریکا تکیه خواهد شد، از آن روی می باشد که کشورهایی همانند روسیه، چین، ژاپن و مالزی از یک سو و فرانسه، آلمان و... از حیث تئوریک، همگی در "متن مدرن" حرکت کرده و جزو بدیل به مفهوم جایگزین یکدیگر [آلترناتیو‍[ به حساب نمی آیند. این کشورها در مدل های توسعه، حداکثر از حیث جغرافیای توسعه با یکدیگر اختلاف دارند، اما انقلاب اسلامی و مجریه‌ی ایرانی- اسلامی هم از حیث زیست‌بوم و هم از حیث ماهیت، با همگی آنها در الگو و پیگیری راه رشد، متفاوت می باشد. پس در یک سو کاپیتالیسم و سوسیالیسم قرار داشته که هر دو مربوط به "سنت مدرن" بوده و در جانبی دیگر، جمهوری اسلامی ایران قرار دارد که خود منبع مستقلی در هویت به شمار می رود. از طرفی بر امریکا نیز از آن جهت تاکید می شود که اکنون در مرکزیتِ معنا و عمل غرب جدید قرار داشته و بنا بنا به قول قدیمی فوکویاما پایان راه تاریخ جدید اعلام شده است. لذا می توان گفت دو سند چشم انداز رشد و توسعه بیش از دیگر اسناد توسعه ملی جلب نظر می کند. سند چشم اندازی که از سوی "کمسیون تدوین استراتژی امنیت ملی امریکا" مدون گردیده و به بیان ویژگی‌های این کشور در سال 2025 پرداخته است و نیز سند چشم‌اندازی که مؤلفه‌های ایران 1404 را احصاء کرده است. جالب است که بدانیم؛ نقطه‌ی تلاقی دقیق این دو سند از حیث زمانی و زمان پیش روی، کمتر از 17 سال می‌باشد.

از این روی می توان انتخابات های اخیر در ایران و امریکا را در یک چشم انداز زمانی پر معنا و پر دلالت به تحلیل نشست. جمهوری اسلامی ایران در آخرین سال دور اول ریاست جمهوری دکتر محمود احمدی‌نژاد وارد چهارمین دهه‌ی حیات انقلاب اسلامی شده است و از سوی دیگر، انتخابات اخیر منجر به پیروزی اوباما در امریکا نیز گویا، این کشور را وارد مرحله‌ی جدیدی خواهد کرد. مقصود از مرحله ای جدید در تاریخ امریکا، مصائب و ابهاماتی است که این کشور در آغاز پیروزی اوباما با آن دست به گریبان شده است. تزلزل در کاپیتالیسم و بنیادهای فردیت در لیبرال دموکراسی، چیزی است که باید تمامی تحولات امریکا از جمله پیروزی اوباما را در افق آن به قضاوت و تبیین نشست. به واقع فصل تلاقی دو کشور ایران و امریکا پیروزی اوباما در چشم انداز فروپاشی و یا حداقل تزلزل در کاپیتالیسم از یک سو و پیروزی احمدی‌نژاد با ورود مقتدرانه‌ی جمهوری اسلامی به دهه‌ی چهارم انقلاب از دیگر سو می باشد. از این رو به نظر می رسد قوای مجریه در ایران و امریکا صرفنظر از ویژگی ها، اختیارات و یا حدود و ثغورهای قانونی مخصوص به خود، اکنون وارد مراحل نوینی از حیات ساختاری و کاروی‍ژه‌های خود شده اند.

اینکه آیا اوباما و سازمان ریاست جمهوری این کشور قادر خواهد بود امریکا را از وضع نابهنجاری که در آن قراردارد، برهاند و دیگر اینکه، آیا احمدی‌نژاد با کارویژه‌های جدیدی که از خویش در مهندسی نظری و عملی قوه‌ی مجریه بروز داده است، خواهد توانست مؤلفه های قدرت ملی ایرانیان را در ساختارهای اداره‌ی کشور و مناسبات جهانی ارتقاء بخشیده و در طلیعه چشم انداز ایران 1404 با سبکی نوین معماری کند؟ و اینکه....، این پرسش ها اکنون، تأملاتی جدی در ایران و امریکا به وجود آورده است.

اما نگارنده بر آن است که از منظر دکتر احمدی‌نژاد، گفتمان سنتی سازمان ریاست جمهوری در ایران در آستانه‌ی دهه‌ی چهارم انقلاب اسلامی نیازمند تغییری بنیادین بوده و باید وفق اختیارات قانونی، از حیث درونی اما به تقویت سعه‌ی وجودی خویش بپردازد. پرسش بنیادین در این باره آن است که آیا سرمایه‌ی گفتمانی سازمان ریاست جمهوری و دال مرکزی آن یعنی رئیس جمهور باید همانند دهه‌های گذشته، مقهور دیوان سالاری بوده و مطابق اراده‌ی دیوانیان به ایفای وظایف بپردازد؟ برای پاسخ به این پرسش بنیادین باید پرسشی جدید مطرح کرد و آن اینکه "گفتار زمان" چیست و سازمان ریاست جمهوری ایران چقدر خود را با این وضع منطبق کرده است؟ به نظر می رسد دولت نهم و به خصوص شخص دکتر احمدی‌نژاد به ضرورت این تحول و تبدل استعلایی سازمان قوه‌ی مجریه در ایران پی برده و خواستار فعلیت یافتن استعدادها و امکان های قوه‌ی مجریه ایرانی- اسلامی در چشم اندازِ امکان های انقلاب اسلامی می باشد. در حالی که وقوف به سرمایه‌ی گفتمانی ریاست جمهوری در ایران استظهار به امکان های نظری و عملی انقلاب اسلامی می باشد، در امریکا اما، سرمایه اجتماعی جدیدی در حال تکوین است که از نقص‌ها، کاستی‌ها و بی‌استعدادی ذاتی لیبرال دموکراسی در اداره‌ی انسان و جهان آشکارا لب به انتقاد و اعتراض می‌گشاید.

نگارنده، جنبش عظیم اجتماعی ایرانیان در 22 خرداد را به همین سیاق می نگرد. حرکت عظیم اجتماعی که بنا به قول رهبری حکیم نظام موجب آن شد تا انقلاب اسلامی نفس تازه کند. اینکه قوه‌ی مجریه، موتور محرکه‌ی کشور برای حرکت های پیش روی ملت می‌باشد. به راستی آیا می توان قوه‌ی مجریه را به دست کسانی و جریانی سپرد که قوای محرکه‌ی رشد را از هویت ملی ایرانیان، زمین‌گیر کند. از طرفی آیا سعه‌ی وجودی انقلاب اسلامی با قوه‌ی مجریه‌ای محافظه کار و تنبل به تبلور و تجلی امکان و استعدادهای ایرانیان در مهندسی اجرایی کشور و معماری جهانِ جدید منجر خواهد شد؟!

ایرانیان گویا این با این رؤیای جدید، پای صندوق‌های رأی رفتند. رؤیایی در سر داشتند که پس از شمارش آراء، جهان را در شوک و بهت فرو برد. رأی 85 درصدی ایرانیان مؤید آن شد که انقلاب اسلامی حتی پس از 30 سالگی‌اش نیز خزان ندارد. انقلابی که در آغاز میانسالی دوباره به جوانی خود بازگشت. از دیگر سو، رأی قاطع نزدیک به 25 میلیونی به دکتر محمود احمدی‌نژاد در عرف سیاست علاوه بر پیروزی متعارف به مثابه‌ی رفراندومی در حوزه‌ی کشورداری و نوع دولت‌داری هم به حساب می‌آید.

لذا اکنون به ضرس قاطع می‌توان گفت ایرانیان به چه چیزی رأی نداده‌اند و چه رؤیایی در سر داشته اند؟

آنها به "دیوان سالاری مزمن ایران بر بادده" رأی نداده اند. آنها به "اشرافیت برخی خواص"، "طبقاتی شدن سیاست و قدرت" و نیز "تمرکز قوه‌ی مجریه و یکجانشینی ارکان دولت رانتیه"، "نه"ی بزرگ گفتند، بر آن شدند که موانع را از پیش پای قوه‌ی مجریه‌ی مأخوذ از انقلاب اسلامی بردارند، آمایش سرزمینی عدالت‌گرایانه در ایران بگسترانند و در مهندسی جهان جدید در عرصه‌ی جهانی نیز بیش از گذشته ایفای نقش کنند. همه‌ی ایرانیان به صحنه آمدند؛ پیر و جوان، زن و مرد، شهری و روستایی و همه و همه، خواستار ظهور قوه‌ی مجریه ای بر مبنای حکمت متعالیه در ایران شدند، گو اینکه صفات چنین حکمتی و ویژگی چنان دولتی، بارها و بارها از سوی منتخب ملت و رهبری حکیم نظام با آنها در میان گذاشته شده بود.

ملت می دانست که چه می خواهد و بسیاری از آگاهان و خبرگان اجتماعی و سیاسی داخلی و خارجی نیز رؤیای انقلابی ملت را دریافته بودند. وقتی آدمی در روزهای ما قبل انتخابات به اقصی نقاط کشور سر می زد، به رأی العین می دید که گویا رقبای دکتر احمدی‌نژاد، چندین سال دیرتر از موعد به معرکه رسیده اند! در حالی که گفتار زمان در ایران برائت از دیوان سالاری و همبستگی با عدالت بوده، آن‌ها بر زندگی و سلوک دیوانی پای فشرده و توده‌ی خواستار رفع تبعیض و جویای عدالت را طبقه‌ای مسحور و بی اراده و آلت دست "دولت احمدی" می نامیدند که آنها را به مثابه‌ی گدایان، پروار می کند تا رأی آنها را در هنگامه‌ی نبرد انتخاباتی تصاحب نماید! در حالی که گفتار زمان، تزلزل در لیبرال دموکراسی و رویگردانی قاطبه‌ی جهان از آموزه های لیبرالی است، آنها خواستار تمکین دولت ایرانی- اسلامی به این اردوگاه در حال فروپاشی بوده و شگفتا که گویا تا کنون با ملت هم سخن نشده بود!

اگر چه قیاسی که خواهم کرد، قیاسی مع الفارق است اما به گمانم انتخابات 22 خرداد، مصداق بیان تاریخی میشل فوکو درباره‌ی محمد رضا شاه بود که پس از دیدارها و گپ‌وگفت‌هایش با توده‌ی ملت و طبقات گوناگون ایرانیان در تهران طی ماه‌های پیش از انقلاب، گفت؛ پس از گفت‌وگو با مردم دریافتم که شاه 50 سال دیر آمده است و مردم 50 سال از او پیش ترند. اکنون نیز با توجه به جامعه شناسی آرای 40 میلیونی و نیز با توجه به پیام‌های تاریخی مستتر در انتخابات 22 خرداد، اگر نگوییم رقبای احمدی‌نژاد 20 سال است که دیر آمده اند اما شاید به یقین بتوان گفت آنها حداقل 4 سال دیرتر از موعد، پای به عرصه گذارده و دیر آمده اند! مگر می‌شود "گفتار زمان" را با هیاهو و هو و جنجال تغییر داد! گفتار زمان از نظر نگارنده غیر از هژمونی‌های رایج و سلطه‌ی دولت ها و ذات نسبیت انگارانه‌ی گفتمان‌ها است. گفتار زمان در یک فرایند به وجود می آید که عقل، دل و زبان در یک انطباق قرار گیرند. گفتار زمان در انتخابات 22 خرداد پیشرفت، تعالی و عدالت بود. همان متاع ها و مصالحی که احمدی‌نژاد در چشم اندا‍‍ز آن به معماری ایران جدید در حوزه‌ی دولت داری پرداخته بود.

ایرانیان به فراست دریافته اند که قوه‌ی مجریه در ایران هرگاه در افق لیبرالیسم و محافظه کاری صورت یافته، خود مانع رشد و تعالی ایرانی شده است. دولت موقت، دولت بنی صدر، دولت توسعه گرای موسوم به سازندگی و دولت اصلاحات دموکراتیک از این زمره‌اند. در مقابل، ایرانیان به رأی العین دریافتند که دولت و سازمان ریاست جمهوری که منطبق با هویت ملی و انقلابی در افق مکتبی رجایی و با هنر، دولت وقت مقام معظم رهبری و دولت نهم، سازمان یافته باشد، جملگی، سبب آزاد سازی قوای باطنی دولت و ملت در چشم‌انداز دولت پایدار حق بوده و با مقتضای ملت و کشور اسلامی ایران هم زبانی و هم سخنی داشته است.

از این رو به نظر می رسد دولت‌داری در ایران کم کم به مقتضای انقلاب اسلامی نزدیک می شود. به دیگر سخن، به یمن حضور تاریخی ملت، انقلاب جوان شد و دولت با پوست اندازی، به اصل خود بازگشت. شاید همان بهتر که بگوییم پوستین جدید، کسوتی را بر دولت پوشانید که از جنس خود انقلاب و توده‌ی ملت است. لذا می توان از این دوره، به دوره‌ی گذار دولت به خودآگاهی جدید ایرانی- اسلامی یاد کرد و اگر چنین باشد، آشوب‌ها و غوغاهای سازمان یافته و همچنین عصبانیت بُهت آور غرب سیاسی و فکری و حمایت ایشان از آتش زدن بانک‌ها، اتوبوس‌ها و غارت مغازه‌ها را باید بر همین سبیل طرح‌بندی کرد.

غربی که بنا به اعتراف گروه تدوین‌گر استراتژی امنیت ملی، امریکا به‌عنوان مرکزیت آن، در چشم اندازِ 2025، با هژمونی کم فروغی به پیش خواهد رفت. کشوری که بر اساس مطالعات کمیسیون تدوین استراتژی امنیت ملی، شهروندانش با از هم گسیختگی در هویت ملی روبرو بوده و احساس فداکارانه‌ی مردمانش به ایالات متحده‌ی امریکا در پایین‌ترین سطح خود قرار خواهد گرفت.

اما بر اساس سند چشم انداز 1404 ایران و با توجه به شواهد و قرائن عینی در جامعه‌ی ایرانی، جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری الهام بخش در منطقه و جهان، راه‌های رشد و تعالی را یکی پس از دیگری پشت سر خواهد گذاشت. درست به هین دلیل است که از نظر نگارنده، قوه‌ی مجریه باید در آغاز دهه‌ی چهارم انقلاب، خود را با آنچه آحاد ایرانیان در رؤیای آرمانخواهی واقع‌گرایانه تصویر می‌کنند، منطبق سازند.

* عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و رئیس مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری

منبع : رجا نیوز


شورش در فرانسه! به آتش کشیدن 317 خودرو و 13 پلیس زخمی!!!

ارسال شده توسط مرتضی در 88/4/24:: 12:57 صبح

منابع خبری از به آتش کشیده شدن 317 خودرو و زخمی شدن 13 نیروی امنیتی در سالگرد جشن ملی فرانسه خبر دادند.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، پلیس این کشور اعلام کرد که 317 خودرو در آتش سوخت و 13 نفر از نیروهای امنیتی در خشونت های شبانه 13 و 14 ژوئیه همزمان با سالگرد جشن ملی به شدت مجروح شدند.

به گفته پلیس فرانسه، بیش از 240 نفر از افراد خشونت طلب دستگیر شدند که این تعداد در مقایسه با سال گذشته دو برابر شده است.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، به آتش کشیده شدن خودروها در مقایسه با سال گذشته در فرانسه حدود 74 درصد افزایش داشته است.

براساس این گزارش، به آتش کشیدن خودروها در سالگرد جشن ملی فرانسه به یک سنت از سوی جوانان این کشور در شهرهای بزرگ تبدیل شده است در حالی که به گفته صاحبنظران سیاسی، این قضیه نوعی ابراز نارضایتی و شورش محدود بر ضد دولت سارکوزی است.

این در حالی است که آمارهای پلیس از افزایش تعداد حملات به نیروهای امنیتی و پلیس و وخامت حال برخی از آنها در حوادث خشونت بار اخیر فرانسه حکایت می کند.گزارش های دریافتی حاکی است که جوانان فرانسوی با بمب های آتش زا به نیروهای امنیتی و پلیس در شب 14 ژوئیه در پاریس و چند شهر بزرگ این کشور حمله ور شدند.

در این خشونت ها، 13 تن از نیروهای امنیتی مجروح شدند و تعدادی از خودروهای پلیس نیز به آتش کشیده شد و شاهدان عینی نیز از شنیده شدن صدای انفجارهای مهیب در شب 14 ژوئیه خبر دادند.

به گفته پلیس فرانسه، پرتاب بمب های صوتی از سوی جوانان خشمگین فرانسوی، موجب اختلال در شنوایی برخی از نیروهای پلیس شده است.

در همین حال منابع غیررسمی از به آتش کشیده شدن برخی از مقرهای پلیس در حومه پاریس که مورد حمله مخالفان دولت سارکوزی قرار گرفته بود، خبر دادند. این در حالی است که از زمان روی کار آمدن «نیکلا سارکوزی» رئیس جمهور فرانسه، این کشور دچار شورش های مقطعی، اعتصابات کارگری و نهضت های دانشجویی شده است.

در همین حال، هفته گذشته مرگ یک جوان که به دست نیروهای پلیس در شهر «فیر» کشته شد، این منطقه را سه روز در آشوب و ناآرامی فرو برد.

گفتنی است روز 14 ژوئیه، همزمان با سقوط و تصرف زندان معروف باستیل در حومه پاریس این روز به عنوان جشن ملی فرانسه نامگذاری شده است.

 

حالا باید گفت که اینهمه صحنه سازی نتونست یه چنین چیزی توی ایران اونم طی بیش از سه ماه ایجاد کنه حالا هیچی نشده کشورشون به هم خورده!


بی بی سی چرا اینقدر ضعیفه؟

ارسال شده توسط مرتضی در 88/4/24:: 12:54 صبح

دعوت شبکه بی بی سی برای راهپیمائی مردم آرژانتین علیه ایران با شکست مواجه شد.


به گزارش واحد مرکزی خبر از بوینوس ایرس در حالی که شبکه بی بی سی و نشریه نیوزویک از مردم آرژانتین خواسته بودند در اعتراض به اخراج خبرنگاران این شبکه از ایران مقابل سفارت کشورمان در بوینوس ایرس تظاهرات کنند و با وجود تبلیغات رسانه ای و آماده شدن محل تظاهرات، هیچ کس در آن شرکت نکرد و حتی خبرنگار بی بی سی یعنی مبتکر این اقدام نیز در محل حاضر نشد.

دعوت به این تظاهرات در حالی صورت گرفت که رسانه های صهیونیستی آرژانتین به بهانه نزدیکی سالروز انفجار ساختمان آمیا درحال تبلیغات گسترده علیه ایران هستند و مدعی بودند افکار عمومی علیه ایران تهییج شده است.

اقدام بی بی سی که متهم به مداخله در امور داخلی ایران است در حالی صورت می گیرد که شبکه های غربی در قبال کودتا در هندوراس و سانسور کامل رسانه ای در این کشور سکوت اختیار کرده و حتی به اقدام روز گذشته کودتاگران در اخراج خبرنگاران شبکه قاره ای تله سور و شبکه تلویزیونی ونزوئلا از هندوراس اعتراض نکردند.

این در حالی است که هواداران دمکراسی در امریکای لاتین از جمله خوزه میگل اینسولزا دبیرکل سازمان کشورهای قاره امریکا، به اقدام شبکه های غربی در به کار نبردن کلمه کودتا در هندوراس اعتراض کرد.

حالا اینجاست که معلوم میشه بی بی سی فقط واسه معلولان مغزی ضد جمهوری اسلامی در ایران میتونه برنامه بریزه! خاک بر سر کسانی که به خاطر ترغیبها و تطمیعهای این شبکه ی ضعیف میریزن بیرون!

البته اینجور گفتم فکر نکنین که 100 هزار نفر هستن! ( کلا بین چند صد نفر تا چند هزار نفر هستند که در میان 70 میلیون انسان بالاخره مقداری کثافت و آشغال و اینجور چیزا طبیعیه!)

 

به امید اینکه یه روز اینا آگاه بشن! ( البته اگه به کار بندازن .... )

 


اختلاف شیعه و سنی در بعضی جاها چرا؟..

ارسال شده توسط مرتضی در 88/4/22:: 8:18 عصر

در ابتدا ذکر یک مطلب به عنوان مقدمه و به صورت کلی لازم است : به اعتقاد شیعه امامیه , هیچ کس جز نبی اکرم (ص ) حق تشریع , تفسیر و تبیین احکام الهی را ندارد. پیامبر اکرم (ص ) از طریق اتصال به منبع غیب , از احکام الهی مطلع می شدند و مأمور به تبلیغ این احکام بودند. پس از پیامبر اسلام طبق نص و تصریح ایشان , ائمه (ع ) برای تبیین احکام الهی (و نه تشریع آن) منصوب شده اند. از جمله طبق حدیث مورد اتفاق جمیع فرق مسلمین : «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بها لن تضلوا ابدا ; دو شیء گرانبها میان شما باقی می گذارم : کتاب خدا و اهل بیتم , مادامی که به این دو چنگ بزنید گمراه نخواهید شد». اگر ائمه (ع ) حکمی یا کیفیت عملی را بیان می کنند, صرفا" بیان حکم الهی و نحوه عمل و سیره رسول اکرم (ص ) است و از پیش خود چیزی را تشریع نمی کنند. منشأ پیدایش برخی تفاوت ها در کیفیت نماز و وضو، به دو عامل اساسی برمی گردد: 1- دور شدن از عصر حضور پیامبر اکرم (ص ) و پیدایش سؤالات جدید: با رحلت رسول اسلام , دوران دسترسی به کسی که مبین حکم الهی بود به سر رسید. با گذشت زمان و دور شدن از عصر نبی اکرم و پیدایش مسائل و سؤالات جدیدی در زمینه های مختلف (از جمله در زمینه مسائل مربوط به نماز و وضو) اهل سنت - که راه دسترسی به بیانگر حکم الهی را بسته می دیدند - برای یافتن پاسخ سؤالات خود, با اجتهاد و سلیقه خود به پاسخ آنها پرداختند. اما از دیدگاه شیعه، ائمه معصومین , مفسر و بیانگر حکم الهی بعد از نبی اکرم و بنا به سفارش ایشان بودند. آنان تا حدود 250 سال پس از رحلت نبی اکرم , نیز دسترسی به مبین و مفسر احکام الهی داشتند و ائمه (ع ), آنچه را که حکم الهی بود تبیین می کردند; مثلا" در مسائلی چون : آیا می توان با کفش نماز خواند؟ آیا اگر بر روی زمین و محل سجده نمازگزار, چیزی غیر از اجزای زمین (مثل فرش ) فاصله شود, می توان بر آن سجده کرد یا نه ؟ آیا خواندن سوره هایی که سجده واجب دارد در قرائت نماز جایز است و..., در حالی که اهل سنت در این امور به فهم و رأی خود استناد کرده اند. 2- تغییرات و تشریعاتی که از سوی خلفا, پس از رحلت رسول اکرم (ص ) صورت گرفت - مانند مسأله تکتف (دست بسته نماز خواندن ), عموما" از زمان عمر خلیفه دوم مرسوم شد. به عنوان نمونه وقتی اسیران فارس را نزد وی آوردند, آنان مقابل عمر دست بسته ایستادند. وی علت این عمر را جویا شد, گفتند ما مقابل امیران و بزرگان خود به جهت احترام این گونه می ایستیم . عمر از این نحوه اظهار ادب خوشش آمد و گفت خوب است ما هم در مقابل خداوند در نماز این گونه بایستیم (مستند العروه الوثقی , آیت الله خویی , ج 4, ص 445 - جواهرالکلام , ج 11, ص 19). در مسأله وضو آمده است که وضوی همه ی مسلمانان تا خلافت عثمان صورت واحدی داشته و مانند وضوی کنونی شیعه بوده است . این مسأله با آیه قرآن نیز تطبیق دارد که می فرماید: «وامسحوا برؤوسکم و ارجلکم» (مائده , آیه 6) در این آیه خداوند امر به مسح سر و پاها نموده است , در حالی که اهل تسنن پاها را می شویند, علت تغییر وضو این بود که عثمان در اواسط دوران خلافت خود نسبت به چگونگی وضوی پیامبر گرفتار تردید شد, او سپس وضوی پیامبر را به شکلی که اکنون در میان اهل سنت مرسوم است اعلام نمود. این قضیه مورد مخالفت بسیاری از صحابه پیامبر واقع شد, لکن حکومت اموی بنا به اغراض سیاسی در نقاط مختلف اسلامی شیوه عثمان را تبلیغ کردند و جوی به وجود آوردند که برخی از صحابه جرأت مخالفت با روش دستگاه حاکم را نداشت و در نتیجه این گونه وضو گرفتن رواج یافت . برای آگاهی بیشتر ر . ک : وضوء النبی من خلال ملابسات التشریع , علی الشهرستانی , نشر مشعر.خلاصه کلام آن که شیعه با اعتقاد به ولایت و وصایت ائمه هدی(ع) معتقد است که احکام فقهی مربوط به هر بخشی از زندگی از جمله نماز و وضو با هدایت اهل بیت معصوم رسول گرامی(ع) همان است که تاکنون باقی مانده است، این مطلب را منابع اهل سنت هم تأیید می کند.به عنوان مثال ، حذف «حی علی خیر العمل» در اذان صبح، دست بستن در حال قیام و قرائت نماز و یا تحریم ازدواج موقت، از اموری که اهل سنت هم قبول دارند که برخلاف سنت رسول خدا(ص) در عصر خلافت خلیفه دوم (عمر) و با سلیقه او به وجود آمده است. از این رو باید گفت، اهل سنت به دلیل پشت کردن به امامت امیر مؤمنان و فرزندان معصومین(ع) دچار تحریفات جدی در امر عقیده و عمل اسلامی شده اند که در جای خود برای اهل تحقیق روشن و آشکار است. در این باره مطالعه کتاب 11 جلدی الغدیر مرحوم علامه امینی و یا کتاب «المراجعات» مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین که به فارسی هم برگردانده شده است (ترجمه محمد جعفر امامی) مفید خواهد بود


ولایت امام : انتخابی یا انتصابی؟

ارسال شده توسط مرتضی در 88/4/22:: 8:13 عصر

انتخاب یا انتصاب امام<\/h3>

مسئله تنصیص

از مساله عصمت مى رسند به تنصیص.بنابراین شکل‏کلامى قضیه این است که از خدا شروع مى کنند مى گویند امامت لطفى است از جانب خدا، چون لطف است پس بایدوجود داشته باشد و چون چنین لطفى بدون عصمت ممکن نیست، پس امام باید معصوم باشد و به همین دلیل باید منصوص‏باشد زیرا این امر[یعنى عصمت] موضوعى نیست که تشخیصش با مردم باشد.همان طور که تشخیص پیغمبر با مردم نیست وبا خداست که چه کسى را به پیغمبرى معین کند و او را با دلائل و آثار و معجزات معرفى نماید، تشخیص امام هم با مردم‏نیست و از جانب خدا باید تعیین شود با این تفاوت که پیغمبر چون بشر دیگرى در کار نیست، باید از راه آثار معجزات به مردم‏شناسانده شود ولى امام باید از راه پیغمبر شناسانده شود.از اینجا وارد تنصیص مى شوند و مى گویند پس امامت به این معناکه گفتیم باید به نص باشد از طرف پیغمبر نه به صورت تعیین مردم.

ادامه مطلب...

کاروان جمل . از امام علی تا سید علی !

ارسال شده توسط مرتضی در 88/4/22:: 7:48 عصر

دعوا سر تقلب در انتخابات نیست؛ این زخم، کهنه‌تر از این حرفهاست، چرک و عفونت‌هایی که از لای این زخم خارج شدند، قدمتی 20 ساله دارند، به وسعت سکوت میرحسین موسوی، به تعداد سال‌هایی که از هجرت روح فرسای روح خدا (قدس سره) گذشت و دقیقاً به اندازه ثانیه‌هایی که ردای ولایت و زعامت قوم بر قامت آن سلاله پاک پیامبر اعظم(ص) و امام حسین(ع)، نهاده شد و چه اسم با مسمایی دارد این ولی؛ "سیدعلی"!

علی(ع)، آیه و علامتی پرمعناست. در دل این واژه 3 حرفی چه جاذبه و دافعه‌هایی که وجود ندارد؛ از سلمان فارسی و مالک اشتر و عمار یاسر گرفته تا...؛ تا زبیر بن عوام و طلحه بن عبدالله و عایشه و...

تا قبل از هجرت روح فرسای حبیب خدا(ص)، طلحه که طلحةالاسلام بود و زبیر، سیف‌الاسلام، در جنگ‌های متعدد با شمشیر و کمان‌هایشان با همسنگرانی چون عمار و سلمان و ابوذر چه غم و غصه‌ها که از سیمای پیامبر اکرم و شریعت نوپای اسلام نزدودند، آنان از کودکی با علی(ع) بزرگ شده بودند، تا آن که رسول الله رفت...

چهاردهم خردادماه هم فرا رسید، همانگونه که بیست‌وهشتم صفر فرا رسید. «انا لله و انا الیه راجعون. روح بلند و ملکوتی پیشوای مسلمانان جهان حضرت امام خمینی(ره) به ملکوت اعلی پیوست...»

امام رفت اما انگار تاریخ باید تکرار شود؛ شتر سرخ موی قدرت طلبی و تفاخر و اشرافیت دوباره بیدار شده بود و از دل تاریخ پای به انتهای دهه 60 ه.ش گذاشته بود؛ آقای خامنه‌ای؟ رهبری؟ ما آقا بزرگ هستیم! من همیشه کنار امام بودم، امام همیشه از من مشورت می گرفت، امام همیشه منتظر می ماند تا ببیند نظر من چیست و آن گاه تصمیم می گرفت، من نمایندگی از امام برای محاسبه وجوهات داشته ام، امام همیشه مرا با نام کوچک خطاب می کرد، امام من را فرزند فاضل خودش معرفی کرد، من، امام... من، امام... من...! امکان ندارد بگذاریم این صفت‌ها جابجا شود، ما آقابزرگ خواهیم ماند.

اما نشد! تیر آخری ترکش‌اشان هم کارگر نیفتاد؛ خبرگان به شورای رهبری رأی نداد و سقیفه در سقیفه باقی ماند و بر گارانتی خودساخته و مادام‌العمر آقابزرگان خودخوانده، مهر "باطل شد"، خورد.

گذشت و گذشت و 16 سال هم گذشت، هر چند وقت یک‌بار یک بچه جمل در جایی و مسئله ای ظهور پیدا می کرد. یک دم خواستند جام زهری دوباره به دست رهبری دهند، زمان دیگری دانشگاه را به خون می کشیدند!، خرم‌آباد را به هم ریختند، رقاصه ارمنی به ایران آوردند، کنفرانس برلین، مطبوعات زنجیره‌ای، قتلهای زنجیره‌ای و...

اگرچه آقابزرگ نبودند اما هنوز هم عکس های یادگاری‌اشان با امام(ره) برایشان نان آور بود و با سوء استفاده از آن شمشیر زدن‌ها و کمان کشیدن‌هایشان، سیستم یکی ما یکی رهبری و اگر کمی منصف‌تر بودند یکی ما دو تا رهبری را دنبال می‌کردند. خون دل‌ها خورده شد، رنج‌ها کشیده شد تا در این بقالی بسته شد و بدیهی‌ترین شعار اسلام و انقلاب یعنی عدالت دوباره به‌عنوان مطالبه عمومی مطرح شد و مردم، کسی را به‌عنوان مجری این شعار برگزیدند که در برابر ولایت فقیه ادعای "انا رجل" نداشت، او ملازم رکاب امام نبود اما بوی خوش سیب اویس قرنی را می‌داد، اویس پیامبر را ندید لکن در معرفت و ولایت‌پذیری انگار قرن‌ها بود که از طلحه و زبیر جلوتر بود. او همه چیز را برای رهبرش می‌خواست. «رییس‌جمهور: ما حاضریم شب و روز بدویم و برای کشور کار کنیم، موفقیت‌ها، پیشرفت‌ها را به نام رهبری و مردم بنویسند اما همه‌ی مشکلات به پای احمدی‌‍‌نژاد نوشته شود.»

دیگر کارد به استخوان رسیده بود، کارد که به استخوان برسد، دیگر جای مصلحت اندیشی نیست، باید کار را تمام کرد. سناریوی یک جمل تمام عیار نوشته شد. «اگر تقلب بشه، شنبه قیامت میشه!»؛ هر نتیجه‌ای که در انتخابات دهم حاصل می‌شد، به فتنه ختم می‌شد و این، آن سناریوی تکراری بود.

فتنه موعود، ایجاد شد. خیلی از عوام‌الناس مردد شدند. آخر در این جبهه هم، آیت‌الله و حجت‌الاسلام و پاسدار و حواری امام و زندان رفته و سیلی خورده کم نیست! حق با کدام طرف است؟!

خدایا، حق با کدامین طرف است؟ در یک سو علی،‌ داماد پیامبر، سردار بزرگ اسلام،‌ کسی که پیامبر در وصفش می فرمود: «علی مع الحق و الحق مع علی» با جمعی از یاران صدیق پیامبر است، و در سوی دیگر «ام‌المؤمنین، عایشه» و 2 تن از صحابه بزرگ پیامبر، «طلحه الخیر» مرد خوش سابقه اسلام و زبیر «سیف الاسلام» -دلاور میادین نبرد- صف بسته‌اند. آیا می شود هر 2 گروه بر حق باشند یا هر دو بر باطل؟!... به‌راستی کدامیک بر حق است؟

سرانجام آن عوام سردرگم، چاره کار در این دید که جواب را از علی (ع) بازجوید: «أیمکن أن یجتمع زبیر و طلحة و عایشة علی باطلٍ؟» آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟ علی (ع) در پاسخ، جوابی داد که،‌ دانمشند سنی مذهب مصری، دکتر «طه حسین» در وصف آن گفته است: پس از قرآن، هیچ کلامی از بشریت بدین پایه محکم و والا گفته نشده است:

«إنک لملبوس علیک. إن الحق و الباطل، لا یعرفان بأفدار الرجال، إعرف الحق تعرف أهله و إعرف الباطل تعرف أهله»

سید مصطفی میرمحمدی

از رجا نیوز

 

 


   1   2   3      >



بازدید امروز: 2 ، بازدید دیروز: 10 ، کل بازدیدها: 121431
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ